مصاحبه ای صمیمی با حضرت محمد(ص)
یا لطیف!
مصاحبه ای صمیمی با حضرت محمد(ص)
روی جلد کتاب این رو نوشته! کتاب رو که بخونی می فهمی واقعا هم همینطوره! صمیمی و بدون تکلف! پیامبر(ص) رو شخصیتی ملموس احساس می کنی! صمیمیتی که بعد از خواندن کتاب نسبت به شخصیت پیامبر داری هم برایت عجیبه و هم شیرین! اصلا بذارید قسمت هایی از کتاب رو اینجا بنویسم! مصاحبه اینطور شروع می شه:
با سپاس از اینکه افتخار دادید، وقت گذاشتید و دعوت ما را پذیرفتید و در جمع ما حضور پیدا کردید. جسارتاً اجازه بفرمائید اولین سوال ما از حضرتعالی این باشد که خودتان را معرفی و بفرمایید در چه سالی و کجا متولد شده اید؟
خواهش می کنم! نامم محمد و احمد است. لقبم مصطفی و کنیه ام ابوالقاسم است. بیشتر مرا محمد یا رسول الله صدا می زنند... (1)
قضیه وقتی جالب تر می شه که در هر سوال و جواب منبع روایت، حدیث یا سندی که سوال و جواب با استفاده از اون مطرح شده نوشته شده:!
در توصیه های شما، به «یاد مرگ» تأکید زیادی شده است. این مسأله چه اثر تربیتی برای انسان دارد؟
«یاد مرگ گناهان را می زداید و حرص دنیا را کم می کند. اگر به هنگام توانگری یاد مرگ کنید، آفات را کم می کند و اگر به هنگام تنگدستی یاد کنید، شما را از زندگی تان خشنود می سازد» (2) . بله ، « یاد مرگ بسیار را کم و کم را کافی جلوه می دهد» .(3) و توصیه می کنم « مرگ را زیاد به یاد آور، زیرا سختی ها را تسلّی می دهد».(4)
در جای جای کتاب روایاتی به چشم می خوره که برای من شنیدنش لذت بخش بود:
چه حیوانی را دوست دارید و آیا حیوانی هم در خانه نگه می دارید؟
خروس سفید را دوست می دارم و معتقدم او پاسبان صاحبش است و تا هفت خانه دیگر را هم نگه بانی می کند و شب ها آن را در خانه نگه می دارم. (5)
یا این یکی :
آیا شما هم شوخی می کنید؟
بله، من برای اینکه کسی را شاد کنم با او شوخی می کردم. (6) به یاد دارم یکبار که به همراه دوستانم در مسجد نشسته بودیم، یکی از پاهایم را دراز کردم و پرسیدم «این پا شبیه چیست؟» هر کس چیزی می گفت، از ستون هستی گرفته تا عصای موسی(ع). لبخندی زدم و پای دیگرم را دراز کردم و گفتم :« شبیه این یکی است!» (7)
یکبار دیگر با علی(ع) خرما می خوردیم. او متوجه نبود که من هسته های خرما را جلویش می گذارم. بعد از مدتی گفتم:« پرخور کسی است که هسته خرمای بیشتری جلویش باشد.» علی(ع) هم متوجه شد و گفت: ولی من فکر می کنم پرخور کسی است که خرماها را با هسته می خورد و همگی خندیدیم. (8)
الآن که کتاب جلوی منه دوست دارم همش رو بنویسم! اما به قولی برای رعایت قانون کپی رایت (و اینا!) توصیه می کنم خودتون کتاب رو تهیه و جیب مبارک رو کمی خلوت کنید! کتاب واقعا خوبیه! نویسنده هاش هم آقایان سید داود سید میرزایی و هادی قطبی هستند! قیمتش هم 1500 تومان ناقابل! (انتشارات احمدیه)
(منابع این روایات رو تو ادامه مطلب آوردم!)
پ.ن1: حاج آقا افشاری (سخنران هیئت ) یکی دو هفته پیش می گفت، آدم نباید منتظر رمضان باشه که خودشو درست کنه، باید قبل رمضان خودشو درست کنه تا توی رمضان تثبیت بشه... ! انگار... رمضان اومد و من هنوز ...
پ.ن2: بالاخره متقاعد شدم که یه سال باید همه چی رو به حداقل برسونم و فقط بچسبم به درس(هر چند هنوز عملی نشده!) خدا رفقای مسجدیمون رو خیر بده(البته مسجد زنجان )!
پ.ن3: گفتم مسجد زنجان، بچه ها از کربلا برگشتن...!هی... این تابستون ما مشهد هم نتونستیم بریم! بازم قربون آقا برم هر چند وقت یه بار قسمتون می کنه بریم جمکران!
پ.ن4: با توجه به پ.ن2 اگه کمتر دیدید ما رو حلال کنید و صد البته دعا!
یا علی
نوشته شده توسط : کفش دار
یا لطیف
امشب...
همین دیگر... گیر ندهید!
هزار و چهارصد و بیست سال پس از تو / مشترک مورد نظر / روایت دیگری از جنگ / بانوی شعر شهدا / قاصدکهای سوخته / عشق علیه السلام / براده های روح / وصیت نامه / روضه / چرا اسم تو لیلا نیست؟ / غزل نامه های سرخ
یا علی
نوشته شده توسط : کفش دار
یا لطیف
1. چین ، سال 2008 میلادی
بعد از 12 روز کاروان 8 میلیاردی ورزش ایران فقط با یک مدال برنز در مقابل چشم های ملت ایران سکوت کرده است! 8 میلیاردی که از حق مردم برای ورزشکار ها و مدال آوری و شاد کردن ملت هزینه شد تا کنون فقط یک مدال برنز به دست آورده است! یعنی برنز 8 میلیاردی ! اصلا ول کنید! بحثم سر این چیز ها نیست! باید هم برای افتخار آفرینی جوانان خرج بشود! یک قسمتی اش هم برای ورزش! (البته این یک قسمت خیلی هم کم نیست ها!) مگر غیر از این است که تمام مشکلات ما با ورزش حل می شود؟ مگر غیر از این است که با ورزش می توانیم خود را به کشور های توسعه یافته برسانیم؟ مگر غیر از این است که سهیمه ی تولید علم هر چهار سال را در المپیک تقسیم می کنند؟
2. چین ، سال 2008 میلادی
بعد از شش روز رقابت ، تیم های ایرانی در مسابقات جهانی ربوکاپ 2008 موفق به کسب 9 مدال ( 3 طلا ، 2 نقره ، 4 برنز) شدند! البته قابل ذکر است 14 تیم از 47 تیم ایرانی به دلیل عدم دریافت به موقع روادید از حظور در مسابقات باز ماندند. البته احتمالا کمتر کسی وسط اخبار نقل و انتقالات نهائی لیگ برتر و شروع المپیک خبری از این جوان ها به گوشش خورده ! اصلا جوانی که ورزش نکند به درد نمی خورد!شاید اگر خرج چند میلیونی اینها را توی جیب ورزش می ریختند به جای 9 مدال 10 مدال می آوردند! همین است دیگر! ورزش از اول هم مظلوم بوده است!
پ.ن1: اعتراف: نمی دونم چقدر خرج تیم های ربوکاپ کردن ! اون "خرج چند میلیونی " حاصل حدس و گمان خودم بود! البته خرج کاروان المپیک هم بین 8 تا 12 میلیارد بود!
پ.ن2: هنوز نیازمند گوسفند نذری برای فعالیت فرهنگی هستیم!
پ.ن3: اگر خرج ورزش را برای فرهنگ هم می کردند، مقابله با تهاجم فرهنگی که سهله، خودمون تهاجم فرهنگی می کردیم!
التماس دعا
یا علی
نوشته شده توسط : کفش دار
لیست کل یادداشت های این وبلاگ