سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مصاحبه ای صمیمی با حضرت محمد(ص)

سه شنبه 87 شهریور 12 ساعت 6:37 عصر

یا لطیف!

مصاحبه ای صمیمی با حضرت محمد(ص)
روی جلد کتاب این رو نوشته! کتاب رو که بخونی می فهمی واقعا هم همینطوره! صمیمی و بدون تکلف! پیامبر(ص) رو شخصیتی ملموس احساس می کنی! صمیمیتی که بعد از خواندن کتاب نسبت به شخصیت پیامبر داری هم برایت عجیبه و هم شیرین! اصلا بذارید قسمت هایی از کتاب رو اینجا بنویسم! مصاحبه اینطور شروع می شه:
با سپاس از اینکه افتخار دادید، وقت گذاشتید و دعوت ما را پذیرفتید و در جمع ما حضور پیدا کردید. جسارتاً اجازه بفرمائید اولین سوال ما از حضرتعالی این باشد که خودتان را معرفی و بفرمایید در چه سالی و کجا متولد شده اید؟
خواهش می کنم! نامم محمد و احمد است. لقبم مصطفی و کنیه ام ابوالقاسم است. بیشتر مرا محمد یا رسول الله صدا می زنند... (1
)
قضیه وقتی جالب تر می شه که در هر سوال و جواب منبع روایت، حدیث یا سندی که  سوال و جواب با استفاده از اون مطرح شده نوشته شده:!
در توصیه های شما، به «یاد مرگ» تأکید زیادی شده است. این مسأله چه اثر تربیتی برای انسان دارد؟
«یاد مرگ گناهان را می زداید و حرص دنیا را کم می کند. اگر به هنگام توانگری یاد مرگ کنید، آفات را کم می کند و اگر به هنگام تنگدستی یاد کنید، شما را از زندگی تان خشنود می سازد» (2)  . بله ، « یاد مرگ بسیار را کم و کم را کافی جلوه می دهد» .(3) و توصیه می کنم « مرگ را زیاد به یاد آور، زیرا سختی ها را تسلّی می دهد».(4)

در جای جای کتاب روایاتی به چشم می خوره که برای من شنیدنش لذت بخش بود:
چه حیوانی را دوست دارید و آیا حیوانی هم در خانه نگه می دارید؟
خروس سفید را دوست می دارم و معتقدم او پاسبان صاحبش است و تا هفت خانه دیگر را هم نگه بانی می کند و شب ها آن را در خانه نگه می دارم.
(5)
یا این یکی :
آیا شما هم شوخی می کنید؟
بله، من برای اینکه کسی را شاد کنم با او شوخی می کردم.
(6) به یاد دارم یکبار که به همراه دوستانم در مسجد نشسته بودیم، یکی از پاهایم را دراز کردم و پرسیدم «این پا شبیه چیست؟» هر کس چیزی می گفت، از ستون هستی گرفته تا عصای موسی(ع). لبخندی زدم و پای دیگرم را دراز کردم و گفتم :« شبیه این یکی است!» (7)
یکبار دیگر با علی(ع) خرما می خوردیم. او متوجه نبود که من هسته های خرما را جلویش می گذارم. بعد از مدتی گفتم:« پرخور کسی است که هسته خرمای بیشتری جلویش باشد.» علی(ع) هم متوجه شد و گفت: ولی من فکر می کنم پرخور کسی است که خرماها را با هسته می خورد و همگی خندیدیم.
(8)
الآن که کتاب جلوی منه دوست دارم همش رو بنویسم! اما به قولی برای رعایت قانون کپی رایت (و اینا!) توصیه می کنم خودتون کتاب رو تهیه و جیب مبارک رو کمی خلوت کنید! کتاب واقعا خوبیه! نویسنده هاش هم آقایان سید داود سید میرزایی و هادی قطبی  هستند! قیمتش هم 1500 تومان ناقابل! (انتشارات احمدیه)
(منابع این روایات رو تو ادامه مطلب آوردم!)

پ.ن1: حاج آقا افشاری (سخنران هیئت ) یکی دو هفته پیش می گفت، آدم نباید منتظر رمضان باشه که خودشو درست کنه، باید قبل رمضان خودشو درست کنه تا توی رمضان تثبیت بشه... ! انگار... رمضان اومد و من هنوز ...
پ.ن2: بالاخره متقاعد شدم که یه سال باید همه چی رو به حداقل برسونم و فقط بچسبم به درس(هر چند هنوز عملی نشده!) خدا رفقای مسجدیمون رو خیر بده(البته مسجد زنجان )!
پ.ن3: گفتم مسجد زنجان، بچه ها از کربلا برگشتن...!هی... این تابستون ما مشهد هم نتونستیم بریم! بازم قربون آقا برم هر چند وقت یه بار قسمتون می کنه بریم جمکران!
پ.ن4: با توجه به پ.ن2 اگه کمتر دیدید ما رو حلال کنید و صد البته دعا!
یا علی

 

منابع  و روایات به ترتیب شماره های ذکر شده :
(1): سیره معصومان ص21 .
(2):«ذکر الموت فانه یمحص الذنوب و یزهد فی الدنیا فان تموه عند الغنی هدمه و ان ذکر تموه عند الفقر أرضاکم بعیشکم»؛ نهج الفصاحه ، ص 591 .
(3): «فان لا یکون فی کثیر الا قلله و لا فی قلیل الا اجز له» ؛ همان .

(4): «أکثر ذکر الموت فانّ ذکره یسلّیک ممّا سواه» ؛ همان .
(5) :سنن النبی ص 184 .
(6): امام صادق(ع) : «لقد کان رسول الله یداعب الرجل یرید أن یسّره»؛ همان .
(7): پیامبر، ص 48
(8): «یا علی انک لاکول»؛ زهر ربیع، ص 7، یه نقل از آموزه های اخلاقی رفتاری امامان شیعه، ص 281 .

 

 

 

 


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

چالش ده سال پیش!
کشتی شکستگانیم...
شیرین تر
زیر بار خاطرات 2!
فاجعه
منتظر چی هستی؟
توکلت علی الله...
نفس...
مؤمن باش مرد!
با صفا باشیم
درد های برای درددل نشدن!
زیر دین...
دلا...
رفت و برگشت!
توبه های از سر حیرت
[همه عناوین(137)][عناوین آرشیوشده]