سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نفس...

شنبه 92 آذر 2 ساعت 8:33 صبح

او...

اعوذ بالله من نفسی...

لامصب طلسم شده!

1. مدت هاست دستم از نوشتن افتاده. هم اینجا، هم باید، هم حتی حیات و فتح  1. دقیقا نمی دونم گیر کار کجاست، وقتی که کلی حرف برای گفتن هست و گفته نمی شه. الآن هم مرتب دارم می نویسم و پاک می کنم.

2. خیلی چیزها به خودشناسی برمیگرده، و خیلی چیزهای بیشتر از اون به عزم! باید قیام کرد. اونوقت می فهمی که اول اول خودت چقدر ناتوانی و بعد هم... . همین بسه فعلا.

3. بعضی وقت ها آدم در موضعی قرار می گیره که زدن این حرف ها هم براش سخت می شه. و این عین بی تقوائیه. خودم هم می دونم. اصلا هم نباید کاری داشته باشم که چرا  تو این موضع قرار گرفتم و کی تو این موضع قرارم داده. منظورم این حرفاست که بگم می دونم دارم اشتباه می کنم، ولی یه سری چیزا باعث شده این اشتباه جرأت بیشتری داشته باشه. اصلا کاش یکی پیدا بشه و بگه: ببین داداش، ما هممون در قبال خودمون و همدیگه مسئولیم. بیا با تقوا باشیم.
حرف اینجاست که نباید بقیه رو تو موضعی قرار بدیم که دچار بی تقوایی بشن! این خودش بی تقواییه.

4. هنوز درگیر زندگی و شخصیت جناب ابیذر هستم...

5. التماس دعا

 

1 نشریات بسیج دانشجویی دانشگاه.


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

چالش ده سال پیش!
کشتی شکستگانیم...
شیرین تر
زیر بار خاطرات 2!
فاجعه
منتظر چی هستی؟
توکلت علی الله...
نفس...
مؤمن باش مرد!
با صفا باشیم
درد های برای درددل نشدن!
زیر دین...
دلا...
رفت و برگشت!
توبه های از سر حیرت
[همه عناوین(137)][عناوین آرشیوشده]