سفارش تبلیغ
صبا ویژن

احمدی نژادیم (البته داخل پراتنز)

یکشنبه 88 خرداد 10 ساعت 1:11 صبح

یا لطیف
از چهار سال پیش شروع شد!
نه حوصله بیانیه انتخاباتی دادن دارم و نه حس گفتم معیارهای حمایتم از کاندیدای خاص!فقط  در فاصله ی کمتر از یک ماه مانده به کنکور دوست داشتم واگویه های تل انبار شده توی دلم رو یه جا خالی کنم!

داشتم می گفتم ، از چهار سال پیش شروع شد!
سوم راهنمایی بودم! بر چسب احمدی نژادی بودن با همه ی بی انصافی هایی که در حقمون شد رو چسبوندند روی پیشونیمون! بگذریم برای چی و چطور! داشتیم عادت می کردیم به تحمل کردنش! از برچسب بودن لذت نمی بردم ،خودم رو می گم البته! هرچند قیافه من و امثال من همیشه بزرگترین برچسب بوده ، ولی بعضی برچسب ها لذت بخشه! و حالا بعد چهار سال دارم از برچسب احمدی نژادی بودن (و نه احمدی نژاد چی) لذت می برم! یا بهتر بگم عادت می کنم! یه عادت لذت بخش! و حالا که امیدوارانه دوست دارم چهار سال دیگر این برچسب رو نگه دارم دوست دارم از لذت این برچسب بگم! اصلا دوست دارم بازی کنم با الفاظ تا خواننده فکرش مشغول فرق بین عادت لذت بخش و برچسب لذت بخش و انگ لذت بخش و تهمت لذت بخش و ... ! آخ! گفتم تهمت! می تونید فکرتون رو به سمت درک تهمت لذت بخش هم گسیل بدین ، مثل گسیل پرتو آلفا به سمت ورقه نازک طلا که رادرفورد... و باز هم آخ! اینها مربوط میشه به جلسه کنکور!

بله! از چهار سال پیش شروع شد!
فرقی نمی کنه ساعت 11 و 40 دقیقه باشه یا چهار صبح! چرت و پرت ، چرت و پرته! و بعضی وقت ها چرت و پرت ها ، چرت و پرت تر از گفت و شنفت هایی می شن که صدها برابر از قبل عید سراغ آدم ( منظورم همان یک آدم احمدی نژادیه (نه احمدی نژادچی("چی" رو برای کسایی به کار می برم که "چی" شده باشن(مثل خمینی چی!(و صد البته به هیچ کس معنی "چی " موجود در ذهن من ربطی نداره  ( "چی" یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاست... (سهراب)))))) میاد! حتی پرانتز ها هم گاهی توانایی چرت و پرت گفتن دارن! مثل همین پرانتز هایی که ذهن تو رو مشغول کرده که آیا تعداد پرانتز های باز شده با بسته شده برابره و اگه دقیق شمرده باشی ذهنت دنبال اون پرانتز بسته نشده می ره و اینکه کدوم پرانتز پتانسیل این رو داره که بسته نشه! یعنی جنبه!
چرت و پرت ، چرت و پرته! و البته تعاریف از چرت و پرت متفاوته! درست مثل تعاریف خزعبل از دین! همون تعاریفی که دین رو چرت و پرت می دونه!

بحث از دستم در رفت! از چهار سال پیش شروع شد!
حالا که چهار سال گذشته و باز هم به لطف مجلس محترم مثل چهار سال پیش حق رای ندارم پشت پی سی ( چیزی برای داخل پرانتز به ذهنم نمی رسه!) نشستم تا وبلاگ رئیس جمهور محبوبم رو بخونم! و افتخار می کنم به"چی" رئیس جمهورم(سلامتیش صلوات!) و بعضی وقت ها سرم را نگاه می کنم که ببینم برچسب روی پیشانیم از"احمدی نژادچی" به چیز دیگری تغییر می کند یا نه!

از چهار سال پیش شروع شد !
چند سال استاد لائیک داستان نویسیم چپاند توی گوشم که هنر روایت سیال ذهن تغییر مکان زاویه دید بدون توجه به احساس مخاطب است و حالا من دارم توبه ی فراموش شده ام را بازخوانی می کنم! سیال ذهن هم بد چیزی نیست ها! حتی به قیمت گم شدن لحن نوشتار!

دستت رو بنداز! درست صحبت کن!

همه چی از چهار سال پیش شروع شد!
و حالا با افتخاری که ارزش انگ شدن رو داره سینه سپر می کنم جلوی تهمت ها و با بچه ها کرکر می خندیم! و بیشتر از همیشه لذت می برم از برچسب احمدی نژادی بودن ! و بیشتر از همیشه با اطمینان سرم را جلو می دم تا همه برچسب روی پیشونیم رو ببینن! حتی اگه دستی جلو بیاد و توی گوشم بزنه! ما خیلی وقته با سیلی آشناییم!
افتخار می کنم به احمدی نژادی بودن ، حتی اگه زبونم لال بعضی وقت ها به دولت انتقاد کرده باشم و یا بلا به دور دولت رو معصوم ندونم!
اصلا توئی که نشناخته و ندیده انگ "احمدی نژادچی" بودن به بعضی ها می زنی دلیل "احمدی نژادی" بودن می خوای چیکار؟ این همه سایت و وبلاگ ناچرت و پرت! چرا چسبیدی به چرت و پرت های من؟

پ.ن1: حاصل مطالعه  این و این!
پ.ن2: همایش وبلاگ نویسان حامی دکتر یکشنبه ساعت 17 الی 19 میدان هفت تیر ، تالار سید الشهدا !


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]

چرت و پرت، گفت و شنفت، احمدی نژاد


گفت و شنفت!

دوشنبه 87 بهمن 14 ساعت 11:48 عصر

یا لطیف

تو هنوز جدی اقدام به درس خوندن نکردی؟ ... اصلا هیئت میوندار نمی خواد، هرکی خواست بره وسط ... حیف شد جنگ فقط 22 روز طول کشید ... آخیش... سی دی جنرال و جنگ 33 روزه رو بردار بیار کتابخونه...الو، حاج آقا داوودآبادی؟... اس ام اس: به دیار عشق نزدی می شویم ، به مهران رسیدیم، دروازه جنون ...دو هفته است شروع کردم به درس خوندن...سید از کربلا اومد؟ ... هنوز شهریه بهمن رو ندادم... چهار شنبه بچه های یادواره رو می بریم مرقد و بهشت زهرا ...قربوست...چرا دیر میای هیئت ؟....آخونده بد کاری کرد... نوبنیاد؟... بهش میاد کمتر از 23 داشته باشه، معممه ولی...الو، حاج آقا قاسمی؟...25 تا کپی بگیر ، دستت درد نکنه ... شام فردا با کیه؟ ... جمعه ساعت 5 بریم کوه...30 تومن خوبه برا 16 صفحه؟...بی زحمت کتاب فیزیک یکت رو برام بیار... زود بیا خونه، امشبعددغد غ€ سع،س فُ زُشزدشدیشیمش.مث.طثطخثخ خواهرتینا میان خونمون... بنر متری چند در میاد؟ ... مداح مجلسی سراغ داری؟ ... ترازت رو باید برسونی به 8000 برا بعدی ... من 40 روز مونده به کنکور شروع کردم به خوندن... یعنی هرکی می خواد فیزیک 90 بزنه باید سیگار بکشه؟ ... تابحال توئیتر رفتی؟... اس ام اس: تو حوضی که ماهی نباشه قورباغه سالاره، خیلی سالاری... چهار شبه می خوام آپ کنم نمی شه...مهدیار میسد انداخته...میای گیم؟...تو وقت زن گرفتنته، رضایت نامه می خوای؟ ...یه روز میام حوزتون مهمونی... ما خونمون نون داریم؟ آره داریم!‏...اس ام اس : کوپن شماره 11128 گندم اعلام شد، برای تحویل سهمیه سال اول خشکسالی اقدام کنید. امضا : مالک ... الو، سلام، حاج آقا یکتا؟ ... می خوام دیر برم خونه، آخه مهمون داریم...بیسکوئیت عمله خفه کن بگیر... می رم مسجد انصار ، دیر میام، شام بخورید!... با تف سگ دریا نجس نمی شه... مسیر بعدیتون کجاست؟ ... سنجش شده هفتاد و خورده ای ...بهت گفت مسعود رو می شناسی؟ ...پاسداران؟...این پنجشنبه جلسه هفتگی هست ها ... چشم...من گوشیم اعتبار نداره، تو بزنگ! ... عکس کیهان رو حال کردی؟ آقا و خالد مشعل...دیروز رسید سید... من تخم مرغ میارم ... تو هنوز شهریه بهمن ندادی ها، کتاب دستت نداری احتمالا؟ ... فقط تعداد بچه ها رو بده تا من نهار هماهنگ کنم، اتوبوس چی شد‏؟... خیلی چاکریتیم سید جون ... الو ، حاج آقا مهدوی بیات؟ ... خوب شد نرفتم هیئتشون، هم نی می زدن، هم هاپ هاپ حسین می گفتن... صحبت هاش قشنگه ، صداش برا روضه خوب نیست ولی ... برج سفید هم می رید آقا؟...زنگ بزن شماره حاج سعید قاسمی رو از هادی بگیر...فیزیک از تست چند تا چند رو باید بزنیم؟ ...اس ام اس : اگر انسانها بدانند با هم بودنشان محدود است محبتشان به هم نا محدود می شود... آقای سوهانی زنگ زده بود ، زنگ بزن بهش...بعضی ها عادت کردن دیر بیان مدرسه، بعضی ها ! ... امیر ، جان من یه بار دیگه اسامی رو بنویس...24 تومن؟... فاز 3؟ ...چند وقته می خوام به مهدی و محمد رضا زنگ بزنم،  نمی شه! ...بهم می گه سیگار می کشی؟!... من با این کفشا نمی تونم بدوئم...وقتی جلو ضریح وامیستی اونقدر حال میده سلام کنی به آقا... الو، حاج آقا ابوالقاسمی؟ ... جنوب به بچه های زنجان می رم اگه قسمت بشه... ولش کن، ارزشش رو نداره... بلاک تا پلاک حال نمیده ، همش جلو دوربینی ... خار مغیلان دیدی تا بحال؟ ... برادرش فوت کرده..
چی می نویسی؟ ... چرت و پرت شاید!

پ.ن: همشون دیالوگن! درشت نوشت ها  برا خودم ، بقیش هم برا بقیه!


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]

چرت و پرت



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

چالش ده سال پیش!
کشتی شکستگانیم...
شیرین تر
زیر بار خاطرات 2!
فاجعه
منتظر چی هستی؟
توکلت علی الله...
نفس...
مؤمن باش مرد!
با صفا باشیم
درد های برای درددل نشدن!
زیر دین...
دلا...
رفت و برگشت!
توبه های از سر حیرت
[همه عناوین(137)][عناوین آرشیوشده]