سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاک شد !

چهارشنبه 86 اسفند 15 ساعت 11:6 عصر

یا حق

 

پست پاک شد !‏

بعضی وقت ها باید در مورد یه چیز هایی بیشتر فکر کرد !


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]


فندک داری عزیز؟

سه شنبه 86 اسفند 7 ساعت 3:35 عصر

یا لطیف

 

 

« هنر امروز حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان ، به فرموده ی حافظ ، تو خود حجاب خودب ، حافظ از میان برخیز . سعی کردم که «خودم» را از میان بردارم ، تا هر چه هست خدا باشد. البته آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست ، امّا اگر انسان خود را در خدا فانی کند ، آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه گر می شود ...» 

این بالائی ها رو شهید آوینی وقتی که داشته دست نوشته هاش – چه فلسفی و چه شعر و داستان – رو گونی گونی آتیش می زده گفته! می گفته که اینا حدیث نفسه ، می گفته الهی نبوده هیچ کدوم !

یکم با خودت فکر کن ، کدوم نوشته هات الهیه ؟ اصلا کدوم کارات الهیه ؟ خودمو می گم ، این نوشته رو هم بعید می دونم الهی باشه !  

فکر کنم لازم باشه خیلی چیزا رو بسوزونیم ، دست نوشته که سهله ، خیلی از افکار رو هم باید سوزوند . حالا یکم فکر کن ، احتمالا فندک لازم نداری؟

 

پ. ن 1: عجیب شخصیتی داره این شهید آوینی ! کاشکی صحیح الگو برداری بشه !

پ. ن2 : این مطلب رو برای نشریه ی یکی از پایگاه ها نوشته بودم ، با یه کم تغییر اینجا هم گذاشتمش .

پ. ن 3 : شفاف سازی کنم : از فندک توی جا کفشی برای مصارف فرهنگی استفاده کنید !

در ضمن این جا کفشی عمومیه !‏هرکی خواست بگه تا جا کفشی اختصاصی بزاریم براش.

 


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]


شروع !

سه شنبه 86 بهمن 30 ساعت 5:31 عصر

بسم الله

 

جاکفشی

تق تق تق ...

اهم ...

یا الله ، کسی اینجا نیست ؟ پس بسم الله ، باید آستینا رو بالا بزنیم . انگار اینجا خیلی کار داره !

 

نمی دونم اینجا چندمین خونه ی مجازیمه ! از عدالت جو و علم وهنر گرفته تا برهان و ما ! یه هفت هشت تائی وبلاگ طعم ما رو چشیدن که فکر کنم فقط یکی دوتاشون در قید حیات باشن . به هر حال ، یه جائی که بتونم توش دستنوشته ( دل نوشته ؟! ) هام رو بزارم لازم بود . حالا اگه اونجا ، جا کفشی هم باشه چه بهتر !

 

جا کفشی یهو به ذهنم رسید ! فکر کنم سر کلاس حسابان که بد جور رفته بودم تو نخ کفش های معلمون ! حالا چطوری این وسط فکر زدن یه وبلاگ به ذهنم خطور کرد رو خودم هم نمی دونم . اللهُ اعلم ! اما به هر حال این ایده رو یه گوشه نوشتم تا مثل بیشتر ایده هام مرحوم نشه ، بعد چند روز هم این وبلاگ رو زدم .  البته بین ایجاد وبلاگ تا افتتاحش یه وقفه ی چندین روزه بود .

 

جا کفشی رو واسه ی خودم زدم ! اما همه اینجا می تونن کفش هاشون رو بزارن . کلا از اینکه از کفش های شما نگه داری کنم خیلی خوشحال می شم . ( لطفا سعی نکنید کفش هاتون رو از توی شیشه ی مانیتور برام بفرستید ، منظورم از کفش همون نظره ! )

 

در ضمن خیلی خوشحال می شم برای کسائی که زیاد اینجا سر می زنن و من هم زیاد بهشون سر می زنم یه جا کفشی اختصاصی ایجاد کنم ( همون لینک کردن و اینا )

 

اخطار : این جاکفشی متعلق به "یک نوجوان مثلا بسیجی عجیب غریب" است . گفته باشم !

 

 

فعلا ...

یا علی


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]


<   <<   36   37   38   39   40   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

چالش ده سال پیش!
کشتی شکستگانیم...
شیرین تر
زیر بار خاطرات 2!
فاجعه
منتظر چی هستی؟
توکلت علی الله...
نفس...
مؤمن باش مرد!
با صفا باشیم
درد های برای درددل نشدن!
زیر دین...
دلا...
رفت و برگشت!
توبه های از سر حیرت
[همه عناوین(137)][عناوین آرشیوشده]