سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یا لطیف

حلقه ی محاصره غزه دارد تنگ تر و تنگ تر می شود ، نه!  این راه گلوی ماست که دارد تنگ تر می شود، داریم خفه می شویم،  می میریم! کاش حداقل فریاد می زدیم!
 از چه می ترسیم ؟ از مرگ ؟مرگ ما فراموشی آرمان هایمان است(1)! مرگ ما نه تیر است نه ترکش! مرگ ما وقتی است که در مقابل هجوم وحشیانه شان ساکت بمانیم ، از چه می ترسیم؟ ما که در خانه های گرم و نرممان پشت کامپیوتر نشسته ایم از چه می ترسیم؟ ما که حال پست زدن و حرف زدن درباره ی غزه را نداریم می خواهیم سنگ به پیکره ی اسرائیل بزنیم؟ بعضی وقت ها شک می کنم که آقا باید به حالمان بخندد یا گریه کند!
این سکوت ها جای حرف دارد، این دق نکردن ها جای حرف دارد، به خدا اگر نمردیم جای حرف دارد، اگر قضیه ی  فلسطین را قضیه ی خودمان ندانستیم جای حرف دارد(2) . خیر سرمان ادعای ولایتی بودن هم داریم...
بغض باید کرد، درد باید کشید، خون دل باید خورد که چرا بغض نمی کنیم، درد نمی کشیم، خون دل نمی خوریم...

غزه به ما محتاج نیست ، ما به غزه محتاجیم ، همانطور که انسانیت به ما محتاج نیست ، ما به انسانیت محتاجیم!

 کفتر بازان سیاست پیشه
کفتر های کاغذی را
چندی ست
در آسمان دنیا پرواز می دهند
وسعی دارند
دنیا باور کند
زخم ایران با پماد زیتون التیام می یابد
و فلسطین مستأصل باید
به آوارگی قنات کند
باید به زور سر نیزه
با صلح آشتی کرد
«سلمان هراتی»

(1) حضرت روح الله : مساله فلسطین در راس مصیبت هاست. صحیفه ج 1 ص 192
حضرت روح الله :ما مدافع مبازرات حق طلبانه فلسطینی ها در مقابل اسرائیل هستیم ... باید در چنین مواقعی طرف مظلوم را گرفت و خصمانه بر دشمن تاخت. صحیفه ج 22 ص 265
حضرت روح الله :تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست. صحیفه ج 1 ص 106
(2) مقام معظم رهبری: امروز همه‏ى دنیاى اسلام باید قضیه‏ى فلسطین را قضیه‏ى خود بداند؛

پ.ن1: آقا امام باقر(ع) غریبن، البته برا ائمه چیز عجیبی نیست! یه مدینه... یه بقیعه...
پ.ن2: یادواره الحمدالله خوب بود... خوب!‏ شیرینیش امروز برام بیشتر شد! شاید تو یه پست مفصل گفتم! شاید!


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]

ولایت، غزه، فلسطین، خروش وبلاگی، آرمان، امام خمینی


مشق عشق

پنج شنبه 87 آذر 7 ساعت 11:34 عصر

یا لطیف

چند روزیه این جا ها نیستم! یعنی خودم هم نمی دونم کجام! در عین این که تمام کارها گره خورده، آرومم! اولش سپردیم به خودشون، آخر هم از خودشون تحویل می گیریم.

این روز ها اینجا نیستم!یک شب دو کوهه،یک صبح طلائیه،یک ظهر شرهانی،یک غروب شلمچه...
                                                                         دلم می خواهد سیمرغ گوش بدهم!
طلائیه (1) (2)  هم بد نیست ! خیلی وقت بود اینطور با لذت گوش نکرده بودم! پنجره زیباست اگر بگذارند... اگر بگذارند... اگر ...


پ.ن1: خدا شهدا را از ما نگیرد، خدا یاد جنگ را از ما نگیرد،  خدا عشق را از ما نگیرد ، خون را نگیرد ، درد را نگیرد... درد را نگیرد... درد را نگیرد
پ.ن2: خدا هر چه را می گیرد عشق پر درد ولایت را از ما نگیرد! درد را نگیرد ... درد را نگیرد... درد را نگیرد
پ.ن3: بوی کرب و بلا می آید انگار...
دعا مون کنید
یا علی


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]

مشق عشق، شهید، دوکوهه، شلمچه، شرهانی، طلائیه، ولایت، یادواره شهدا


خ ا ط ر ا ت پراکنده!

جمعه 87 آبان 17 ساعت 12:50 عصر

یا لطیف

امروز به طور اتفاقی دفترچه ای رو پیدا کردم که برنامه ریزی های روزانه ام رو یه زمان توش می نوشتم. دفترچه مربوط میشه به سه ماهه ی اول سال 86 ، با خوندنش خیلی از خاطرات اون موقع دوباره به یادم اومد، بدم نیومد برنامه ی چند روزش رو اینجا بنویسم!
15/1/86
صحبت با عمید
کتاب نکته های ناب
مطالعه کتاب ادبیات
آماده کردن فیلم های پایگاه مدرسه
مسجد
کلاس ریاضی 2
کار کردن روی
 EJ*
پرینت برگه های نکته برداری
انتخاب موضوع تحقیق آمار
16/1/86
ورزش
مدرسه
خرید روزنامه
کتاب نکته های ناب
آماده کردن سی دی های مدرسه
صحبت با عمید
مسجد
زنگ زدن به نیازی
کلاس ریاضی 1
زیارت عاشورا
برگه ها نکته برداری
18/1/86
ورزش
مدرسه
مطالعه ی ریاضی
مسجد
کلاس ریاضی
تحقیق زبان فارسی
کتاب(مطالعه)
30/1/86
ورزش
مدرسه
زنگ زدن به کانون زبان
کپی و پرینت برگه نکته برداری
1/2/86
ورزش
مدرسه
زنگ زدن به آقا جمال (برای فیلم)
نوشتن ریاضی
خواندن فیزیک (فصل آخر)
مسجد
تحقیق زبان فارسی(خیام)
برگه های مسجد
5 تا پرینت از برگه های نکته برداری
3/2/86
درست کردن مکعب های هندسه
مقاله نویسی(امر به معروف)
وبلاگ
خواندن ریاضی
مسجد
کلاس ریاضی
4/2/86
وبلاگ
پرینت برگه نکته ها
پرینت مسجد
نقد فیلم 300
14/2/86
امتحان علمی شاهد
مرور عربی
ریاضی
کامپیوتر
نوشتن مقاله
امتحان مسجد
آمار
جغرافی
15/2/86
مدرسه
کامپیوتر
زبان فارسی (16 به بعد به غیر 20 و 21)
ریاضی
فیزیک
کامپیوتر
مسجد
زبان کانون
مطالعه

*:(؟! الآن خودم هم نمی دونم چیه!)

 شاید مرور بعضی از این روزها برام لازم بود! از بعضی چیزها خندم می گیره الآن! مثلا فکر می کردم اون موقع ها درس خون بودم! به خاطر بعضی چیزها هم  حسرت می خورم! برگه های نکته برداری که نمی دونم چی شد و ... . توی همون دفترچه یه سری جمله هم نوشتم! مثل این جمله ی سهراب:
آدمی زادطومار طولانی انتظار است،
ای پرنده! ولی تو
خال یک نقطه در صفحه ی ارتجال حیاتی

پ.ن: ای دل بشارت میدهم خوش روزگاری می رسد / یا درد غم طی می شود، یا شهریاری می رسد
پ.ن2: شهریاری می رسد
پ.ن3: شهریاری می رسد
پ.ن4: مجنون خنده های توام ... بیشتر بخند
پ.ن5: توئیتر و فرندفید هم بدک نیست! اونجا مسدودیم!‏
التماس دعا
یا علی


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

چالش ده سال پیش!
کشتی شکستگانیم...
شیرین تر
زیر بار خاطرات 2!
فاجعه
منتظر چی هستی؟
توکلت علی الله...
نفس...
مؤمن باش مرد!
با صفا باشیم
درد های برای درددل نشدن!
زیر دین...
دلا...
رفت و برگشت!
توبه های از سر حیرت
[همه عناوین(137)][عناوین آرشیوشده]