سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدا خدا خدا ...

پنج شنبه 87 فروردین 15 ساعت 10:6 صبح

خدا خدا خدا ...

یا لطیف
عید امسال الحمدالله بد نگذشت بهمون ، البته بی انصافیه اگه بگم بد نگذشت، بهتره بگم خیلی خوب بود! قبل از عید که اردوی از بلاگ تا پلاک کلی بهمون حال داد و بعد از اون هم سفر مشهد با رفقای شهر قدیمی مون(زنجان) !
بعضی وقت ها اتفاقاتی می افته که آدم به بعضی چیزها بیشتر اعتقاد پیدا می کنه، گفته بودم سفر مشهد چند وقتی بود برام جور شده بود، اما انگار نه انگار که ما رو طلبیدن، عین خیالمون نبود، اصلا انگار از اول قرار بود دو سه روز مونده به سفر یهو دلمون هوائی بشه ! هوائی هم شد ...
تو مشهد فکرم بدجور مشغول بود، یه سری می دونن سر چی، همونها هم اگه برام دعا کنن بسه(دعا کنن ها ، به قول یکی از رفقا از نوع غیر فرمالیتش!) ! اما سر این مشغول بودن فکر و درگیری های ذهنی به یه صحبت آقای مجتهدی پی بردم، یعنی درکش کردم :
هروقت نا امید از همه جا شدی بدون که کارت درست می شه ،حدیث داره، به عزت و جلال خودم قسم که قطع می کنم امید بنده ای که به غیر من امید داره . امیدمون،اگه گوشه ی دلمون اگه به یه کسی باشه که کارمون رو درست کنه ، حدیث داره که به عزت و جلال خودم قسم که حاجت تو رو نمی دم، اگه گوشه ی دل ما به جای متوجه که کسی کار ما رو درست کنه نمی شه ... خدا خدا خدا
(فایل صوتیش تو موبایلم بود ، نشد آپلودش کنم )

عید تصمیم داشتم درس بخونم، اما قسمت(!) نشد! هنوز هم قسمت نشده! تصمیم دارم شروع کنم، اما مگه می شه؟ انشاالله از امروز فردا شروع می کنم .
دست کج و ماوج درد نکنه! برای او رو برگزار کرد، خیلی زحمت کشیده برا مسابقه! هنوز جای گلایه از خیلی ها باقی مونده ( دو تا پست قبل یه کم خودمو خالی کردم :دی)


رند(آقا مهدی) هم یه بازی وبلاگی درست و حسابی راه انداخته! چند تا پست قبل درمورد همین بازی های وبلاگی نظر گذاشته بود برام ، می گفت بچه مذهبی ها بازی وبلاگی رو هم لوس کردن. الآن که به برادرم مسیح رو می بینم می فهمم بازی وبلاگی یعنی چی! واقعا دست مریزاد داره، خیلی وقت بود مزه ی یه بازی وبلاگی برنامه ریزی شده رو نچشیده بودم! منتظریم دعوت بشیم!
پ.ن : حرف زیاده برا گفتن، اما چیزه .... آدم بعضی وقت ها حافظش ضعیف می شه :دی


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]


بت ها به خود می لرزند !

سه شنبه 87 فروردین 6 ساعت 11:5 صبح

الهم صل علی محمد و آل محمد 

حجاز که میزبان خورشید می شود تکاپوئی تمام حجاز را ، نه ،بهتر بگوئیم؛ تمام دنیا را در بر می گیرد!
صدای نوزادی در کوچه پس کوچه های مکه می پیچد ، دلنشین است ، نه ؟ اصلا زیباترین صدای هستی است !
صدا کوچه به کوچه پیش می رود، کوچه های حجاز ، نه ، بهتر بگوئیم کوچه های تمام دنیا پر می شود از صدایی که خورشید را مبهوت می کند و ماه را خجل !
آری ... بت ها به خود می لرزند ...
اینک محمد(ص) آخرین پیام آور و زیباترین سروده ی هستی به دنیا آمده است!
می شنوی؟ هنوز صدایش در کوچه پس کوچه های دنیا طنین انداز است .
بهتر گوش کن! اگر شیعه هستی باید بشنوی !‏صدای دیگری هم می آید ، هم نوا با نوای قبلی  ! آری نوای فرزند محمد است ، صادق(ع) ، و چه خوش ترنمی دارد...
پ.ن1: میلاد پیامبر اکرم(ص) مبارک! میلاد امام صادق هم مبارک (فکر کنم کم گذاشتیم برا این امام)
پ.ن2:کلی از این شکلک های خوشحال و اینا :دی


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]


نیازی به ما ندارن ، ما محتاجیم !‏

یکشنبه 87 فروردین 4 ساعت 10:22 عصر

یا لطیف

- ولادت پیامبر کی هست؟
-ها ؟ ولادت پیامبر ؟ چیزه ، روز قبل از بازی ایران و کویته دیگه !
- عجب ....

چند روزی بود که قرار بود یه برنامه ی خودجوش وبلاگی صورت بگیره ، در رابطه با ولادت پیامبر(ص) !
یه سری کارها هم انجام شد توسط بعضی ها ، خدا خیرشون بده ! اما متاسفانه به قولی یک دست صدا نداره ، یا اگرم داشته باشه از دامنه ی وبلاگ خود شخص فراتر نمی ره !
وبلاگ های سیاسی متعهدمون الحمدالله چهارماه قبل از هر انتخابات یا موضوع سیاسی ای دست به کار می شن ، اما تو همچین بحث هایی یا اصلا عمل نمی کنن ، یا همون روز با یه پست سر سری از سرشون باز می کنن !
وبلاگ های مثلا مذهبی فرهنگی هم که به قول یکی از رفقا فرو رفتن تو احساسات ، الآن هم تو جو مناطق جنگی هستن ( یکیش خودم !) وقتی هم قراره در مورد ائمه پست بزنیم یه عکس می چپونیم وسط پست ، با فونت بزرگ هم می نویسیم : ولادت فلان امام مبارک ! همین! (به خاطر همینه به وبلاگ های تقویمی معروف شدیم ، محتوا نداریم خوب عزیز من ) اما امان از اینکه دلمون هوائی جبهه و جنگ بشه (چند تا پست آخر همین وبلاگ رو نگاه کنید!)
شاید الآن هم دارم از سرم باز می کنم ! اما گلایه دارم ، هم از خودم ، هم از به اصطلاح مذهبی ها ! اصلا مشکل از اینه که ما هنوز پیامبر رو نفهمیدیم ! آره ، هنوز نفهمیدیم !
کسی مجبور نیست برا ولادت پیامبر کاری کنه ، خودش می دونه و ... . اما به نظر من وظیفست ! اونا به ما احتیاج ندارن ، مائیم که بهشون محتاجیم !
پ.ن1: خودم هم هنوز نفهمیدم ، امشب پستم رو می نویسم ، می زنم تو پارسی بلاگ تا روز ولادت خودش بزاره تو وبلاگ ! تابه حال امتحان نکردمش ، اما به نظر باحال میاد !
پ.ن2: فردا از تهران می رم زنجان ، از اونجا هم با بچه ها می ریم مشهد (پس فردا) خیلی وقته این سفر جور شده ، اما چند روزه دلم هوائی آقا شده ، امروز داشتم اینو گوش می دادم ... عالم هستی مست و دیوونست ... جرعه نوش در سقا خونست ...
این بار فکر کنم سفرم فرق داشته باشه ! یه چیز از آقا می خوام ، خدا کنه بده بهم ! می دونم میده ، می ترسم من نفهمم ، خیلی برام مهمه ها، خیلی ! دعا کنید ! اونائی که یادم باشن هم دعا می کنم !
فعلا
یا علی


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]


<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

چالش ده سال پیش!
کشتی شکستگانیم...
شیرین تر
زیر بار خاطرات 2!
فاجعه
منتظر چی هستی؟
توکلت علی الله...
نفس...
مؤمن باش مرد!
با صفا باشیم
درد های برای درددل نشدن!
زیر دین...
دلا...
رفت و برگشت!
توبه های از سر حیرت
[همه عناوین(137)][عناوین آرشیوشده]