«یالطیف»
مجنون نسلِ من
محکوم کوه و دشت
مرکز نشین نبود
اما...
در شهر دایره
دنبال کوی زاویه می گشت!
سید حسن حسینی
پ.ن : امروز جمعه بود....
نوشته شده توسط : کفش دار
کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]
یا لطیف!
گفته بودم از حضرت فاطمه(س) گفتن سخته، اما نمی دونستم وقتی در مورد شخصیتشون تحقیق کنم این سختی چندبرابر می شه! فاطمیه و نشریه ای که قرار بود تو اون ایام دربیاریم( که در نیومد!) بهونه ای شد که چند تا کتاب در مورد حضرت زهرا مطالعه کنم! تعجب می کنم از خودم و از خیلی هایی که ادعا دارن! ما هیچ موقع نتونستیم در شان یه بچه شیعه ائمه رو بشناسیم! ما زندگی حضرت زهرا(س) رو خلاصه کردیم توی ماجرای فدک و جریان شهادتشون! اما مگه حضرت زهرا(س) فقط در روزهای شهادتشون حرف برا گفتن داشتن؟ مگه زندگی حضرت زهرا(س) خلاصه می شه توی جریان شهادتشون؟
یاد اون شبی می افتم که سخنران هیئت رو کرد به جمعیت و گفت : می خوام ببینم کی تو این جمع هست که بتونه 10 تا حدیث از امام حسین(ع) به من بگه؟! اصلا 10 تا نه، 5 تا! وسکوت بود که توی هیئت حاکم بود! آخه مائی که ادعا داریم و سنگ شیعه بودن رو به سینه می زنیم چرا ؟ چرا اسلام رو از طریق احساس می فهمیم و چرا درکش نمی کنیم؟ چرا وقتی پای یه شبهه ی دینی وسط میاد همه یا فرار می کنن یا سپر تعصب جلو می گیرن؟ یعنی اونقدر شناختمون از دین و ائمه ناقصه که نمی تونیم از دینمون دفاع کنیم؟
شخصیت ائمه چقدر برای ما ناشناختس؟ کی شده بریم دنبال یه حدیث از امام محمد تقی(ع) ؟ اصلا کی جریان شهادت امام موسی کاظم(ع) رو می دونه ؟ کی در مورد زندگی امام علی النقی (ع) تحقیق کرده ؟ اگه ازمون بپرسن امام حسن (ع) چرا صلح کرد جز جواب هایی که تو کتاب دین و زندگی اومده دلیل دیگه ای می تونیم بیاریم؟
همه ی این ناشناخته ها رو جمع کنید تو وجود حضرت زهرا(س)! حضرت زهرا شناخته نمی شه ، ولی ما حداقل برای نشناختن ایشون هم کاری نکردیم! چرا بسنده کردیم به این جمله که فاطمه فاطمه است ؟ به خدا فاطمه(س) اون فاطمه ای که ما فکر می کنیم نیست!
همه ی اینها وقتی به ذهنم خطور کرد که دیدم هنوز با این همه ادعا از حضرت زهرا هیچی نمی دونم! حتی دیدم یه روایت خشک و خالی هم تو ذهنم نیست که برا این روز مبارک بزارم! وقتی که دیدم خیلی جاها خالیم! خالی از درک!
پ.ن: ولادت حضرت زهرا(س) رو به امام زمان(عج) تبریک می گم!
پ.ن2: روز مادر رو هم به همه ی مادر ها تبریک می گم! مخصوصا مادر خودم!
پ.ن3: ولادت امام رو یادم نرفته بود، ولی خوب... کم سعادتیم دیگه!
پ.ن4: مخاطب پست اکثریت بودن! استثنا هم داریم خدا رو شکر!
نوشته شده توسط : کفش دار
و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام...
«یا لطیف!»
عشق هدف حیات و محرک زندگی من است!
و زیبا تر از عشق چیزی ندیده ام!
و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام!
پ.ن:خیلی بده آدم از الگوش یاد نکنه! خیلی بد!
پ.ن2:شاید هنوز دیر نشده باشه!شاید!
پ.ن3: بعضی جاها عشق باید سرخ باشه! عشق آقا مصطفی که می دونی چه رنگی بود؟
پ.ن4: خوب به عکس نگاه کن! به خدا موج می زنه توش : عشق، احساس، ایمان...
پ.ن5:گل آفتاب گردان... تو از چمران بگو ... مگر آفتاب سمت چمران بود که تو رو به او بودی؟
نوشته شده توسط : کفش دار
لیست کل یادداشت های این وبلاگ