او...
خش خشششش....
سیم وصل شد ، اتصال شماره یک:
صدای لطیفی (از جنس موافق) پشت خط نعره می کشه:
هوی بزغاله! حواست هست؟ ماه رمضونه گلابی!
- ممنون از تماستون! یاد آوری کردید! پتک*!
به زور سیم رو وصل می کنیم ، اتصال شماه دو:
- الو، سلام بالا! می شه یه مداحی توپ بزارین برام؟
- لطفا صبر کنید، دی دیری دی دیری دی دیری دی ... (صدای اهنگ انتظار با متن : ای قَلَم سُوزلَرین دَ اَثَر یُخ! )
حیف اون چادری که پناه عالمینه نیست؟
که حالا خاکی شده تو کوچه های مدینه
ذکر لب من ، امن یجیبه ، آخه مادرم خیلی غریبه...
- تق ... تووق ...بوق بوق بوق بوق ...
- الو! کوشین آقا؟ صدا در و دیوار اومد چرا؟
پارازیت:
- موج برمیداشتیم می رفتیم سمتشون ، همه می گفتن : حیدر ، حیدر، حیدر ، حیدر... بعدا فهمیدم چقدر کتک خوردم !
رررینگ.... رییییینگ:
- الآن که تو خوابی قرار بود مقبره باشی! زیارت عاشورا صبح خوش مزه تره یا خواب؟ خاک تو سر سلیقت!
اتصال پنجم:
- خداااااااااااااااا....
تق تق :
-کیه؟
-فاضل نظری!
-فرمایش؟
- در روزگار شما آن هایی است.
خود را با آنها همراه کنید.
آن هایی که چون ابر می گذرند.
(پشت کتابم اینو نوشته!)
*: نمی دونم تو پی نوشت کدوم پست یه توضیحی داده بودم! پتک و تلنگر و اینا!
پ.ن1: تئوری شیرین تر از جان ولایت فقیه رو دارم از زبون شهید بهشتی می شنفم؛ کتاب ولایت ، رهبری ، روحانیت ! شیرینه! احلی من العسل!
پ.ن2: یکی دو نفر مسئولیت سپردن بهم! احتمالا می خونن این پست رو! دو روز دیگه هم میشه صبر کنید؟ دارم کم کم مرتب می کنم خودم رو! یعنی دو روز دیگه حداقل از الآن مرتب ترم!
پ.ن3: نفوذ حیرت های زندگیم باعث شده اینجا هم شبیه حیرت کده بشه! شاید شرمنده!
التماس دعا
یا علی
نوشته شده توسط : کفش دار
کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]
روضه، حیرت کده، شهید بهشتیلیست کل یادداشت های این وبلاگ