یا لطیف
نفر شماره یک: زندگی رو تقسیم کرده بودم به قبل و بعد کنکور! قبل کنکور دوست داشتم به قسمت بعد زندگی جهش کنم، یعنی بعد کنکور! بعد کنکور هم دوست داشتم به قسمت قبل زندگی جهش کنم، یعتی قبل کنکور، یعنی محال!
نفر شماره دیّم: اگه من اینجا بگم در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد خیلی ها بد برداشت می کنن! ولی واقعا هست!
ســـــــــــــومــــــــــــی: خیلی خنده داره آدم بره یه وبلاگی ، عکس هدرش عکس آقا باشه؟
جواب ماست گونه ی یکی خارج از زاویه دید داستان : نه!
- حالا اگه کنار اون عکس یه تبلیغ خفن جومونگ بخوره چی؟
جواب دندان شکن -شاید- همونی که جواب قبل رو داده : آره!
نفر بعد: تو حالیت نیست! حالیت بود بسیجی نمی شدی!
بعد + 1: چرا نفر دوم حرفی که من می خواستم بزنم رو زد؟ مــــــــامـــــان!
بعد + چند: وقتی اعلامیه هیئت می زنی باید با وضو باشی! هیئت همه چیش قداست داره!
نفرات بعد از بعد +چند: بسیج یعنی سینه سپر کنی! بعد هیشکی برات سینه سپر نکنه!
خدا: ان الله مع الصابرین...
نفر 177: من می تونم جام رو عوض کنم؟آخه از 177 خوشم نمیاد!
نفر 178: من قانون رو قبول ندارم !
امام روح الله : تو غلط می کنی قانون رو قبول نداری!
نفرات 180 الی 181 : وقتی تا خرخره کار می کنی بعد یادت می افته چند وقته روضه حضرت زهرا گوش ندادی ...
نفر 182 : وقتی مردد می مونی بین روضه ها ! روضه حضرت زهرا یا امام حسین؟ غربت حضرت علی چی؟ یا دست های سقا؟
- هر کسی توی دلش یه قطب نما داره! عقربه قرمز روی اسم هرکی ثابت موند ضربان دلت
با اونه!
نفر آخر : خجالت نمی کشی من رو گذاشتی آخر ؟ گنده باقالی شدی برا خودت؟ اصلا آدمی که برا خودش شخصیت بسازه ، بعد به جاشون هم گفت و شنفت کنه حکما یه چیزیش هست !
کفشدار خارج از زاویه دید ( اگه خارج از زاویه دیده ، نویسنده از کجا فهمیده کفشداره؟ این متن از نظر عناصر و فیزیک داستانی افتضاحه!) : پ.ن : تو فکر یه خونه جدیدم! این پ.ن ها کار دستم داده فکر کنم!
نوشته شده توسط : کفش دار
کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]
گفت و شنفتلیست کل یادداشت های این وبلاگ