یا لطیف
دیروز خبر فوت خانم طاهره صفارزاده رو شنیدم!
امروز که داشتم کتاب ادبیات فارسی 2 رو می خوندم وقتی به شعر طاهره صفار زاده و تاریخ تولدش که تک و تنها میون کلمه ها خود نمایی می کرد بی اختیار یاد سال قبل و روزهایی که قیصر فوت کرده بود افتادم! سال قبل تازه محصور شعر های قیصر شده بودم که خبر فوتش رو شنیدم.
یادمه توی نشریه ی دانش آموزی که اون موقع منتشرش می کردیم (توی صفحه ی ماقبل آخر) این رو نوشتم:
قیصر امین پور هم در گذشت؛ ناگهان و در 48 سالگی . هر چه بگوئیم از قیصر کم گفته ایم. شعر کوتاهی از خود استاد شاید بهتر سخن بگوید .
ما که این همه برای عشق
آه و ناله ی دروغ می کنیم
راستی چرا
در رثای بی شمار عاشقان
- که بی دریغ -
خون خویش را نثار می کنند
از نثار یک دریغ هم دریغ می کنیم
پارسال توی قسمت تاریخ ادبیات قیصر و بعد از تاریخ تولدی که میون کلمه ها خودنمایی می کرد یه سری عدد دیگه هم اضافه کردم : 1386-
امروز هم بعد از تاریخ تولد طاهره صفار زاده این اعداد رو نوشتم : 1387- ... درست بالای این شعر:
انتظار
همیشه منتظرت هستم
بی آنکه در رکود نشستن باشم
همیشه منتظرت هستم
چونان که من
همیشه در راهم
همیشه در حرکت هستم
همیشه در مقابله
تو مثل ماه
ستاره
خورشید....
پ.ن ها:
+: تازگی ها حس می کنم لذت بعضی نوشته به موندن توی صفحات کاغذ پاره ها و لای دفتر های مدرسه است!
++: چیزی که بچه های کنکور رو اذیت می کنه این تفکره که این یه سال رو دارن برای یه اوستای نامعلوم کار می کنن! آخر سال هم معلوم نیست چقدر کف دستشون بزاره! حالا هرچی بگی اون اوستا رو اگه خدا فرض کنی ندادنش هم حکمته تو کتشون نمی ره!
+++:دعامون کنید!
یا علی
نوشته شده توسط : کفش دار
لیست کل یادداشت های این وبلاگ