یالطیف
استخاره می کنی! صدایی با لهجه ی شیرین جنوبی از آن طرف تلفن می گوید : خیلی خوبه ! اگه انجامش بدی با خیر همراهه ، خیلی خوبه ! زود هم جور می شه که اون کار رو انجام بدی...
***
بغض می کنی و برای چندمین بار پنهانش می کنی ... وقتش است، خالی می شوی ! چمن هایی که زیر نور مهتاب دراز کشیده اند وسوسه ات می کنند که با آنها بازی کنی ، انگشتانت غرق در خیسی شان می شود ...
***
احساس می کنی سبک شده ای!نمی دانم! شاید هم سنگین شده ای، مهم این است که هنوز یک چیز را فراموش نکرده ای ، اصلا بیشتر به آن ایمان آورده ای ، دوست داری فریاد بزنی ، از ته دل : خدااااا......
پ.ن : توکلت علی الله ...
نوشته شده توسط : کفش دار
لیست کل یادداشت های این وبلاگ