• وبلاگ : جاكفشي
  • يادداشت : من كجا و فرزند شهيد كجا ...
  • نظرات : 17 خصوصي ، 24 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    آقا مهديار

    خيلي راحت قضاوت مي كني و حكم ميدي

    مگه تو كي هستي كه ميگي نمازشون قبول نيست يا تو امتحان خدا شكست خوردن؟! ها؟! هموني كه تو اين قضاوت رو روش مي كني شايد از 100تاي منو تو پيش خدا عزيز تر باشه! پس لطفا جاي خدا نشين!

    سلام

    سلام مخصوص به دوست عزيزم آقا عباس

    ببينيد خدا خيلي مهربونه اين مهربونيش تا خديه كه بهش مي گشم رحيم پس دست هيچ كس رو از اين رحمت بي كرانش خالي نمي ذاره ولي به بعضيا خيلي ميده وبه بعضيا كمتر بازم استثنا داره مثلا بعضي ها رو امتحان مي كنه ولي بعد بهشون همچي مي ده چه تو دنيا و چه تو آخرت

    اين خانواده ها كه شهداشون عند ربهم يرزقونن يا بايد خيلي از رحمت خدا فيض برده باشن يا كه در حال امتحان الهي هستن براي دريافت اجر بيشتر.تا حالا كه قبول داريد؟؟؟

    از طرفي خدا ميگه من به همه نعمت رو ميدم ولي اگه ببينم جنبش نيست ازش مي گيرم.

    بعضي از خانواده هاي چه شهيد و چه جانباز در اين نعمتها به طوري غرق شدن كه ديگه هويت خودشون رو يادشون رفته ( من خودم به عينه ديدم چون من پدرم جانباز هستن زياد رفت و آمد داريم) و به جز اينكه مثلا حجاب درست خسابي ندارن بعضا كاهل نماز هم شدن .

    از طرف ديگه خدا ميگه شرط قبولي اعمال گرو قبولي نماز هست

    حالا اگه نماز قبول نشه ؟؟؟؟ چي ميشه؟؟؟؟

    بعضي ديگر هستن در شرايط مساعدي هستن و خيلي از اين گروه ازدواج مجدد كردن و الان هم در راه رضاي خدا گام بر مي دارن و خيلي زندگي خوبي دارن.

    حالا يه عده اي ديگه هستن كه به مشكلات متعددي دچار شدن و متاسفانه بودجه كه بايد به اين گروه اختصاص پيدا كنه صرف اين ميشه كه قشر به اصطلاح مرفح اين گروه برن مثلا شمال يا جاهاي ديگه كه من نمي دونم اگه رفتن به اين جاها نوبتيه چرا هيچ وقت نوبت اينها نمي شه؟؟؟؟؟

    جدا از اين حرف ها من خودم طوري تربيت شدم كه اين خانواده ها رو بالاتر از خودم مي دونم و جدا روم نميشه تو روي اونها نگاه كنم .

    آقاي عباس از شما دعوت مي كنم يه سري به بلوگ من بزنيد و مطلب شهداي گمياد و خانواده هاي گمنام (1)‏رو بخونيد .

    من جدا عاشق اين قشر هستم و اعتقاد دارم كه مي شه به اونا گفت كه هواي ما رو داشته باشن !!!

    حالا بعضي از اينها هستن همونطور كه گفتم ديگه قيد دين رو زدن در اصل تو اين امتخان الهي شكست خوردن حالا به هر دليلي ( بي توجهي ما و مسئولين) ما ديگه نمي تونيم كاري بكنيم به غير از اينكه اونها رو از اين راهي كه دارن مي رن آگاه كنيم !!! من خودم اين كار ها رو زياد انجام دادم و مي دم و خواهم داد !!!!

    حالا يه قشري ديگه هستن كه در معرض اين خطرن كه باز وظيفه ماست كه ( والبته مسئولين) كه نگذاريم اين خانواده هاي معظم دچار اين مشكل بشن كه تاوانش دادن دين است!!!

    اين مسعود ..... نمي ذاره كه عين آدم درس بخونيم هي ميگه بيا جواب بده !!

    آقاي عباس خان اون حرف هايي هم كه گفتيد اكثرا قبول دارم .

    موفق باشيد

    يا علي

    سلام
    تو اين پست همه چيو گفته م.
    تصادف اجازه بهم نداد که.....
    ببخش منو.
    و حلال کن

    مسعود جان گل دو تا نظري كه گذاشتي حرف دل همه فرزند شهيدها و برادر خواهراي شهداست يه كم بيشتر چشماتو واكن عزيز

    بسم الرب الحسين عليه السلام

    سلام

    راستش.....همون پي نوشت خودت فقط.....

    من سرم رو مي ندازم پائين و سکوت مي کنم...سکوت...

    به ما سربزنيد ....

    التماس دعا

    ياعلي مدد.

    با سلام اخوي عزيز،
    شهدا با عشق الهي جان خود را براي حفظ ارزش هايي كه خداي متعال امر به پاسداشت آن فرموده، فدا كردند و از همه چيز گذشتند ...
    خيلي با اين صحبت موافق نيستم كه شهدا رفتند و فرزندان و همسرشان به دست ناامني و گرفتاري هاي مختلف سپرده شدند ...
    شهيد اگر زنده است و خانواده اش به اين اعتقاد دارند و همچنين به يقين برسند كه فرزند شهيد بودن نه تنهاسرافكندگي نداره بلكه باعث افتخاره و سربلندي در دنيا و آخرت رو در پي داره ...
    اونهايي كه طعنه مي زنند دليل بر ضعف و ناتواني خودشونه ...

    خانواده شهدا را بايد همه جور انتفاعي بهشون داد چون حقشونه ...
    اون موقع كه خيلي ها رفتند توي سوراخ موش، همين شهدا، همين جوونايي كه كمترين سن رو داشتند و فرزند دو سالشونو و كه كمتر رو رها كردند و سپردند به خدا و همسر عزيزشان ورفتند براي من و تو جان فدا كردند و از بهترين لذت هاي دنيايي كه در آغوش همسر و فرزند بودن است، گذشتند تا با محيط امني را براي خانواده خود و ناموس ديگران و خروج از سلطه اجانب و خون خواران فراهم سازند ...
    اون كسي كه همسر اين پسر نشده و خانواده اي كه به بهانه نداشتن پدر شهيدش، او را به دامادي قبول نكردند، همان بهتر كه چنين لياقتي پيدا نكنند و افتخار زندگي با همچنين فرزند پاكي را ب دست نياورند ...
    هر كه هر چه تمسخر تواند مي كند چه بخواهيم و چه نخواهيم ...
    مهم ايمان و اعتقاد ماست و حركت بسوي خدا و آنچه به ما دستور داده اند و تكليف كرده اند ...
    او كه بخاطر مال دنيا و امكانات ناچيزش كه همه موهبت تنها يگانه هستي است، ديگران را به تمسخر مي كشاند و فخر مي فروشد بداند كه صبر خدا زماني كه فرا برسد، دودمانش را به باد خواهد داد، كسي كه به خوداجاز چنين جسارتي را مي دهد بدانيد كه در بدست آوردن دارايي اش، شبهه هايي وجود دارد كه بي خدايي حاصلش بوده است ...
    و در آخر اينكه پوشيده نيست كه لذت حضور پدر و بوسيدنش و يوسيده شدن از جانب وي، لذتي است كه خداوند هديه داده است ولي آنجا كه براي او تصميم به نداشتن و نرسيدن به آن مي گيريم، هنرمند هستيم
    با آرزوي توفيق عنايت شهيدان به ما


    * محتاج يك نگاهم *

    يا لطيف

    خدا صبر داده... اما صبر هم حدي داره به خدا!‏ به خدا فرزندهاي شاهد محتاج توجه نيستن!‏محتاج دلسوزي نيستن!‏محتاج اين نيستن كه بهشون ارزش بديم! محتايج اين نيستن كه همش به خاطر پدر شهيدشون تحويلشون بگيريم!‏چرا يه فرزند شهيد تا وقتي نگه فرزند شهيده كسي نبايد تحويلش بگيره؟ به خدا فرزنداي شهدا اين چيزا رو نمي خوان... به قول همون داداشي كه نظر رو داده بود حاظرن سهميه ي دانشگاهشون رو بدن تا يه بار باباشون رو ببينن!‏

    شهدا سنگ نشانند كه ره گم نشود... چرا شنگ نشون ها رو گم كرديم؟ چرا با بازمونده هاي اين سنگ نشون ها طوري رفتار كرديم كه از هرچي توجهه زده شدن؟ چرا رفتار هامون اونقدر شبيه دلسوزي بوده كه فرزنداي شهدا اين قدر از دلسوزوندن براشون متنفرن؟ رو هوا حرف نمي زنم به خدا! ديدم!‏

    چرا يادمون رفته شهدا زندن؟ به خدا فرزنداي شهدا اينو بهتر از ما مي دونن!‏ مائيم كه فكر مي كنيم اونا بابا ندارن... مائيم كه رو اين اساس همش مي خوايم براشون دل بسوزونيم... يه فرزند شهيد بهم مي گفت آتيش بگيره دلي كه مي خواد برا بچه ي شهيد دل بسوزونه!‏اون دل سوزوندن به درد خودش و تفكر خودش مي خوره...

    نمي دونم چي بگم...

    يا شاهد

    فكر نميكنم بحث صبر مطرح باشه! خدا تو همه ي مصيبت ها به اكثر آدما صبر ميده، اما اينجا بحث شرايط زندگي يه ادمه كه پدرش شهيد شده.نمي خوام اصلا در اين مورد حرف بزنم چون واقعا نميدونم به تك تك اون بچه ها چي گذشته، پس حق اينو ندارم كه از دور هرچيزي رو بگم...بگم صبر نداشتن...بگم لياقت نداشتن...بگم درك نداشتن و....

    بچه هاي شهيد همشون كه عين هم نيستن، هر كدومشون يه آدمن با شرايط مختلف زندگي كه حالا بخشي از زنديگيشون اينه كه پدر ندارن و پدرشون شهيده. پس خواهشا از بحث كلي پرهيز كنيم! اين جوري به نظرم اون حرمته بيشتر پايمال ميشه

    اما ميدونم هر چي كه هست، اگر اونا مشكلي دارن ما وظيفه مونه كه ياريشون كنيم، نه از روي دلسوزي! بلكه به خاطر سپاس آرامشي كه الان داريم، سپاس خوني كه تو رگهامونه، سپاس اقتدار كشورمون و سپاس درسهاي بزرگي كه ميتونيم تو كلاس معرفتشون بگيريم و به خيلي جاها برسيم...ميدونم بايد دست ياري دراز كرد اما چه طوري و از كجا...دعا نزديك ترين راهشه...

    امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف و السو...

    يا علي

    با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست بزرگوار.

    از حضور صميمي و پر مهرتون در كلبه محقرم سپاسگزارم.

    مطلبتونو خوندم . در مورد شهيد حرفي برا گفتن ندارم اما در مورد هيات و اينكه برخي از اون بعنوان مكاني برا تخليه انرژي ياد مي كنن بايد بگم آنگاه كه شور همراه با شعور نباشه ماحصل آن ميشه كه برخي افراد هيات را با جاي ديگه اشتباه گرفته و آن را مكاني براي تخليه انرژي خود تصور مي كنند .

    انشالله توفيق بيابيم تا مجالس اهل بيت را با معرفت هر چي بيشتر تو ام با شعور درك كنيم

    يا علي مدد ... التماس دعا

    پاسخ

    در مورد هيئت جاي بحث زياده! ايشاالله يه پست مفصل دربارش مي زنم! ممنون که سرزديد حاج حميد!

    بسم الله

    سلام

    اين در جواب مهديار هست :

    اگر اين قدر راحته كه اگر خدا به خونواده اي شهيد داده صبرش رو هم داده ولي تو كربلا هيچ كس صبر حضرت زينب (س) رو نداشت . داشت ؟؟؟ چرا اين هم مصيبت وحشتناك براي حضرت زينب تازه بعد از ديدن شهادت پدر بزرگ ، مادر ، پدر و برادر بزرگش ؟؟؟

    نمي دونم عباس منطقه اسمش به گوشتون خورده يا نه خوب يا بد بودنش خيلي اهميت نداره . فقط توضيحش اينه كه اول جنگ خونوادش شهيد مي شن و همين يك نفر مي مونه هر يكي دوسال هم يه شهيد بزرگش كرده و شايد پدري 5 شهيد رو بالا سرش ديده .

    يه سري از اتل متل هاي سپهر رو هم همين بنده خدا گفته و بعد مهره ي سوخته ي وزارت اطلاعات شد . داشتاني رو تعريف كردن ازش كه يه بنده خدايي رو تا حد مرگ زد . مي تونيد آمارش و از مجيد فهميده برادر شهيد فهميده بگيريد . كنار خونه ي يه شهيد مراسم عروسي مي گيرن و بزن و بكوب با صداي بلند هر چقدر فرزند شهيد تذكر مي ده كه آروم تر چون پشتوانه اي نداشته محلش نمي ذارن و از زور فشار عصبي يه فرزند شهيد خودكشي مي كنه ( اگر اينجوري كه اين دوستمون مي گه يا باباي اين بنده خدا شهيد نبوده يا خدا بي عدالتي كرده به اين يه دونه صبر نداده كه اگر اين عقيده رو داره تكليف ما روشنه ) و عباس منطقه داماد رو مي گيره و اينقدر مي زنه تا سياه مي شه و مي گه مي خوام بكشمش تا آخر عمر راحت تو زندان باشم يا اعدامم كنن خيالم راحت شه ( عباس منطقه هم فرزند چند شهيد بوده) من تحويل مي گيرم كفايت نمي كنه آقاي مهديار !!! چرا نمي ري جلوي بنياد جانبازان شيشه هاش رو بشكوني كه هزينه درمان بيمار رو آقاي رفيقدوست مي كشه بالا و به عنوان مفسد اقتصادي مي ره اوين و اون جا مي شه مسئول خريد اوين . بسيجي سياسي باباي اون بچه شهيدي كه رفت شهيد شد و خدابهش صبر داد براي اين رفت كه رئيس جمهور قبلي بره با موشه كاتساو دست بده ؟؟؟ وقتي بت جمهوري اسلامي با دختر دست بده الگوي شهيد عوض شده . حرف از صبر مي زني ... بسيجي سياسي چي كار كردي براي اعتقادات اون بچه شهيد . چرا شيشه هاي قوه ي قضائيت رو نشكستي كه نتونست قاتلان همون شهيد معروف رو كه الان بچش زندانه بگيره ؟ چرا نرفتي پاره كني يقه ي رئيس بنياد شهيد رو كه چرا خانواده شهيد رو وسايلش رو ريختن تو كوچه چرا آتيش نزدي ... من هم رفيق داشتم كه تو بد ترين شرايط مثبت موند وقتي با نا پدريش زد و خورد كرد شيش تا رفيق داشت بياد خونه هاشون ولي خيلي ها بودن كه به خاطر كوچكترين حركت هايي كه بزرگ فرض مي كرديم و باور نكرده بوديم كه غيبت اشد از زنا است بيرونشون كرديم از جمعمون !!! به خاطر مدل موش پشتش غيبت كرديم و حلالمون كرد برگرد به خاطراتت و ببين كه پشت سر چند تا فرزند شهيد گفتي اين ها حرمت باباشون رو شكستن و همين حرف هايي رو كه اينجا زدي تكرار كردي نه براي من كه نمي شناسم براي مسعود ...

    مي خواي بازم بگم كه ما حرمت شهيد و فرزند شهيد و خونواده ي شهيد رو چقدر با هم شكستيم تازه نه با قيافه يا تيپمون با زخم زبون و نيش و حرف و عمل و... .

    يا عباس (ع) فاطمه (س)

    شرمندتونيم شهدا قافيه شد تو شعر ما

    رديف شعرامون همش چيكار كرديم بعد شما

    پاسخ

    شايد بايد بگيم چه کار ها نکرديم بعد شما.... ممنون که سرزديد

    عجب دارد اين اوقات راه و رسم اين دنيا سكوت سكوت باشد كه حرفي نداريم

    راستي نواي وبلاگتون مهشره

    دلم گرفت

    شهادت ها شهادت ناز شصت

    موفق و مويد باشيد

       1   2      >