• وبلاگ : جاكفشي
  • يادداشت : من كجا و فرزند شهيد كجا ...
  • نظرات : 17 خصوصي ، 24 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم الله

    سلام

    اين در جواب مهديار هست :

    اگر اين قدر راحته كه اگر خدا به خونواده اي شهيد داده صبرش رو هم داده ولي تو كربلا هيچ كس صبر حضرت زينب (س) رو نداشت . داشت ؟؟؟ چرا اين هم مصيبت وحشتناك براي حضرت زينب تازه بعد از ديدن شهادت پدر بزرگ ، مادر ، پدر و برادر بزرگش ؟؟؟

    نمي دونم عباس منطقه اسمش به گوشتون خورده يا نه خوب يا بد بودنش خيلي اهميت نداره . فقط توضيحش اينه كه اول جنگ خونوادش شهيد مي شن و همين يك نفر مي مونه هر يكي دوسال هم يه شهيد بزرگش كرده و شايد پدري 5 شهيد رو بالا سرش ديده .

    يه سري از اتل متل هاي سپهر رو هم همين بنده خدا گفته و بعد مهره ي سوخته ي وزارت اطلاعات شد . داشتاني رو تعريف كردن ازش كه يه بنده خدايي رو تا حد مرگ زد . مي تونيد آمارش و از مجيد فهميده برادر شهيد فهميده بگيريد . كنار خونه ي يه شهيد مراسم عروسي مي گيرن و بزن و بكوب با صداي بلند هر چقدر فرزند شهيد تذكر مي ده كه آروم تر چون پشتوانه اي نداشته محلش نمي ذارن و از زور فشار عصبي يه فرزند شهيد خودكشي مي كنه ( اگر اينجوري كه اين دوستمون مي گه يا باباي اين بنده خدا شهيد نبوده يا خدا بي عدالتي كرده به اين يه دونه صبر نداده كه اگر اين عقيده رو داره تكليف ما روشنه ) و عباس منطقه داماد رو مي گيره و اينقدر مي زنه تا سياه مي شه و مي گه مي خوام بكشمش تا آخر عمر راحت تو زندان باشم يا اعدامم كنن خيالم راحت شه ( عباس منطقه هم فرزند چند شهيد بوده) من تحويل مي گيرم كفايت نمي كنه آقاي مهديار !!! چرا نمي ري جلوي بنياد جانبازان شيشه هاش رو بشكوني كه هزينه درمان بيمار رو آقاي رفيقدوست مي كشه بالا و به عنوان مفسد اقتصادي مي ره اوين و اون جا مي شه مسئول خريد اوين . بسيجي سياسي باباي اون بچه شهيدي كه رفت شهيد شد و خدابهش صبر داد براي اين رفت كه رئيس جمهور قبلي بره با موشه كاتساو دست بده ؟؟؟ وقتي بت جمهوري اسلامي با دختر دست بده الگوي شهيد عوض شده . حرف از صبر مي زني ... بسيجي سياسي چي كار كردي براي اعتقادات اون بچه شهيد . چرا شيشه هاي قوه ي قضائيت رو نشكستي كه نتونست قاتلان همون شهيد معروف رو كه الان بچش زندانه بگيره ؟ چرا نرفتي پاره كني يقه ي رئيس بنياد شهيد رو كه چرا خانواده شهيد رو وسايلش رو ريختن تو كوچه چرا آتيش نزدي ... من هم رفيق داشتم كه تو بد ترين شرايط مثبت موند وقتي با نا پدريش زد و خورد كرد شيش تا رفيق داشت بياد خونه هاشون ولي خيلي ها بودن كه به خاطر كوچكترين حركت هايي كه بزرگ فرض مي كرديم و باور نكرده بوديم كه غيبت اشد از زنا است بيرونشون كرديم از جمعمون !!! به خاطر مدل موش پشتش غيبت كرديم و حلالمون كرد برگرد به خاطراتت و ببين كه پشت سر چند تا فرزند شهيد گفتي اين ها حرمت باباشون رو شكستن و همين حرف هايي رو كه اينجا زدي تكرار كردي نه براي من كه نمي شناسم براي مسعود ...

    مي خواي بازم بگم كه ما حرمت شهيد و فرزند شهيد و خونواده ي شهيد رو چقدر با هم شكستيم تازه نه با قيافه يا تيپمون با زخم زبون و نيش و حرف و عمل و... .

    يا عباس (ع) فاطمه (س)