• وبلاگ : جاكفشي
  • يادداشت : وقتي براي دفاع از نظام...
  • نظرات : 3 خصوصي ، 30 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام

    ريز و دقيق خواندم و انديشيدم...چند بار نظرم را ويرايش كردم تا از آن فقط يك جمله ماند:

    ((اميدوارم خانم معصومه ابتکار او ذريه اش از اين وبلاگ عبور نکنند:معصومه ابتکار را دعوت کرده، براي بازخواني تسخير لانه جاسوسي، بين رفتن و کمي چرت و پرت شنيدن ...))

    دانشگاهي شدنتان آن هم با طعم امام صادقي را تبريک مي گم!

    badan kamel mikhonam
    + ستاره 
    از مزرعه هاي كوچك بعضي ها
    برچيده شود مترسك بعضي ها
    آقا خودمانيم چه كيفي دارد
    وقتي بزني به برجك بعضي ها!

    شعر از جليل صفربيگي
    راستي مطالب اين جا به نظرم بهم ريخته س برات ايميل کردم.
    پاسخ

    تو وبلاگتون جواب دادم!

    1- فرموديد:" از پست هزار جمله ي ديگر هم بياريد، قرآن كه نيست! عقده هاي دلم بود كه خالي شون كردم! حالا توي دلم اسم بعضي ها رو لجن گذاشتم! اسم بعضي ها رو احمق ، اسم بعضي ها رو هم نا آگاه! چرا به شما بر مي خورد؟ پر از اشتباه هم هست!" عزيزم! بحث مچ و مچ گيري نيست! بحث هم افزايي است! بحث اين است که قرار است ما انسان هاي مسلماني باشيم. به والله اگر علاقه و دوست داشتني به ميان نبود چند ساعت چندين ساعت وقت نمي گذاشتم تا مطالبتون رو چند بار بخونم و ...! تصور من اينه که نشانه دوستي نقد کردنه! امام صادق مي فرمايند:"بهترين دوست تو نقاد تو و بهترين هديه به تو نقد تو ست." نمي دانم! امام صادق شايد اشتباه کرده! بهترين هديه رو به تو دادم! ارجاع مي دم به شماره پنج! درمورد مسائل و اسم هايي که تو ذهنتون گذاشتيد. باور کن ذهنيت من اينه که هديه هايي از جنس نقد به تو بدم.

    2- فرموديد:" كاش خاطره ي خوبي از بحث هايمان توي ذهنم بود، كاش بچه كه بودم اين قدر با شما بحث نمي كردم! بچه بودم!" چقدر بحث کردين! چند ساعت شده؟ يک ساعت دو ساعت ده ساعت! درمورد چي؟ يه دوستي داشتم که هر چي مي گفتم قبول مي کرد ديگه خيلي وقته نمي بينمش! بحث يعني همين! يعني تو من رو ذهنيت هاي من رو قبول نداشته باشي و من هم متقابلا! البته من هم نه بزرگ بودم و نه هستم. شايد هيجاني شدم يه چرت و پرت هايي گفتم! خب شما به بزرگ واريت ببخش نبخشيدي هم حتما بگو تا شايد اصلاحش کنم. من واقعا نمي فههم منظورتون از اين جمله چيه؟

    3- فرموديد:" وقت ندارم، هرچند وقت هم داشتم دوست داشتم طفره برم ! الآن هم بايد برم !" چرا؟ ارجا به شماره دو و هفت

    1- ! مطمئن باش دست و پايم هم در جواب به شما بسته نيست! اتفاقا بنده فکر مي کنم احتمالا کاملا بسته است. پست قبليت رو که خوندم و بعد هم که پيا مت رو ديدم فکر کردم حتما چيز دندون گيري نوشتي چون اون جا وعده داده بودي يه توضيحاتي مي خواي بدي. اما وقتي خوندم! بله! احتمالا کلا همينه!

    2- همان طور که خودتان هم تصريح فرموده ايد ماها احمقيم! اين که فرموده ايد:" ! خودتون مي دونيد دليل طفره رفتنم چيه " من واقعا نمي دونم.

    3- فرموده ايد:" ! اگر مي خواستم چشم و گوشم رو ببندم يا حرف هاتون رو نشنوم كه اين نظرات اينجا نبود ! يا حد اقل خونده نمي شد " عجب! خسته نباشيد! پس کلا به نظرتون آدم آزاده و چشم و گوش باز يعني همين! چندوقت پيش آقا شهاب-آقا شهاب خودمون آقا شهاب محمدي- يه نکته بسيار لطيفي رو متذکر شد که واقعا لذت بردم. بحثي داشتيم پيرامون سير فکر و رابطه آن با شئون انسان و مدارج انسانيت و نسبت آن با مطالعه. با توجه به کلماتي که از ريشه فکر منبعث مي شوند ... يکي از آن ها تفکر است. تفکر با مطالعه، خواندن و شنيدن تفاوت دارد. تفکر مسئله است دروني که در روح جان آدمي اثر مي گذارد يعني اصولا جايگاه تفکر خويش تن آدمي است اما مطالعه و خواندن و شنيدن امري بيروني است و اگر وارد مرحله تفکر شود در آدمي ماثر مي شود. از اين جهت است که پيامبر(ص) به علي(ع) مي فرمايد " نبه بالتفکر قلبک " اين جا اشاره به اين مطلب دقيق است که تفکر عملي قلبي است اما مطالعه عملي قالبي. حالا بگذريم. ارجاع به چهل حديث

    4- فرموديد: "سوم ابتدايي بودم ! شايد هم چهارم! يادتان كه هست؟"! بابا خودت هم که گفتي ما احمقيم! چي؟! نه! يادم نيست!

    1- فرموديد: "من كجا ادعاي حق بودن كردم برادر؟ من يك پست شخصي زدم! مثل همه ي پست هاي شخصي شما كه مي بينم تويشان چطور فهم و شعور يك ملت رو به سخره گرفتيد!" خيلي خوب! کجا ادعا کرديد! منظورتون از اين قسمت حرف هاتون چي بود" توي اين هيچ شکي نيست ... بحثي بر سر اين نيست " هيچ شکي نيست يعني يقين دارم. يقين هم که مي دونيد يعني اين حرف حقه! تو مطلب قبلي يه جاش گفتم مصداق بيارم بعد گفتم نه برو چهل حديث رو بخون! اون نکتش همين جا بود. حالا مي گم! امام(س) مي فرمايند استاد ما آيت الله شاه آبادي(روحي فداه) مي فرمودند حتي در دلتان کافر را لعن نکنيد! بله! بعد هم مي فرمايند که اين منجر به بد عاقبتي آدمي مي شود. در روايات آمده کسي که به بزرگان قومي توهين کند حسن عاقبت پيدا نمي کند. مطلب دوم مگر خطاي من خطاي شما را توجيه مي کند. بنده هر گندي هم باشم توجيه عمل غير اخلاقي کسي نمي شود. دوما کجاي مطالب ما به آقاي احمدي نژاد گفته شده که ايشان به قهقرا رفته احمق است و دوست دارانش احمق و کذا و کذا! ببخشيد معني سخره يعني چي؟ بحث بر سر همين شيوه انديشه س! فکر مي کنيد ما ها يه جور فکر مي کنيم بعد يه جور هم صحبت! نه خير! تفکر مسئله اي دروني است. در روايات داريم که قالب برزخي آدمي مشابه حالتييه که داره. اين قالب متاثر از فکره! وقتي تو خودت رو اين طور فرض مي کني" کاش کاري نکنيم لجن بشوند توي دست هاي ما " يعني خودت رو بري از لجن بودن دانسته اي و مقابلت رو لجن! به نظر شما لجن حقه؟ حالا دوران دبيرستان رو تو شاهد گذروندي و الان هم امام صادقي! شايد خيلي با بخش هايي از جامعه رابطه نداشتي! يکي از مشکلات اصلي که طبقه به ظاهر از مذهب گريزان اين تفکره! اين که يه عده اي خودشون رو اين طوري فرض کردن" کاش کاري نکنيم لجن بشوند توي دست هاي ما "! و اون ها رو داراي انحراف! اين تفکر بايد اصلاح بشه! اين نخوته! غروره! عجبه! کبره! همين جريان تفکر اثر ميزاه! اين که چوگونه مي انديشيم خيلي مهمه اصل هم همونه! وگر نه اين که چگونه سخن مي گوييم اگر در مغايرت با مدل انديشه مان باشه دچار نفاق دروني شديم. از هفت تا حديثي که گفتم منظور داشتم تک تکشون.

    2- فرموديد:" مطالبتون و همينطور سوال هاتون رو براي خودتون هم تكرار كنيد! " اين مطلبي که شما نوشتيد رو سه چهار با خوندم! مطالب خودم رو هم چهار پنج بار! اون مطالب هم مطالبي نيست که فقط بگم رو از روش رد بشم! اين مطالب مطالبييه که دائما دارم روشون فکر مي کنم. مي دوني تا چه حده! تا اين حد که شب ها گاهي يکي دو ساعت خواب از سرم مي پره و به اون ها فکر مي کنم. جالب اين جاست که خواب هم که مي بينم گاهي مشغول بحث کردن با دوستانم در باب اين مسائل ام!

    3- فرموديد:" خدا شاهده محدوديت وقت دارم، هرچند براي طفره رفتنم دليل دارم آقا محمد!" محدوديت وقت رو اصلا قبول ندارم! قرار نيست که 24 ساعته وقت بزاريد! هفته اي 1 ساعت کفايته! البته مطالعه داشتن و فکر کردن که بايد اصولا کارتون باشه مخصوصا که امام صادق رفتي و رشته اي هم که مي خوني مرتبطه! با وقت خودت رو گول نزن! اگر دليل داري بگو!

    بسم الله

    سلام اخوي!

    ترسي از رك گفتن ندارم! مطمئن باش دست و پايم هم در جواب به شما بسته نيست! خودتون مي دونيد دليل طفره رفتنم چيه! اگر مي خواستم چشم و گوشم رو ببندم يا حرف هاتون رو نشنوم كه اين نظرات اينجا نبود ! يا حد اقل خونده نمي شد!

    سوم ابتدايي بودم ! شايد هم چهارم! يادتان كه هست؟

    من كجا ادعاي حق بودن كردم برادر؟ من يك پست شخصي زدم! مثل همه ي پست هاي شخصي شما كه مي بينم تويشان چطور فهم و شعور يك ملت رو به سخره گرفتيد! مطالبتون و همينطور سوال هاتون رو براي خودتون هم تكرار كنيد! خدا شاهده محدوديت وقت دارم، هرچند براي طفره رفتنم دليل دارم آقا محمد !

    از پست هزار جمله ي ديگر هم بياريد، قرآن كه نيست! عقده هاي دلم بود كه خالي شون كردم! حالا توي دلم اسم بعضي ها رو لجن گذاشتم! اسم بعضي ها رو احمق ، اسم بعضي ها رو هم نا آگاه! چرا به شما بر مي خورد؟ پر از اشتباه هم هست!

    كاش خاطره ي خوبي از بحث هايمان توي ذهنم بود، كاش بچه كه بودم اين قدر با شما بحث نمي كردم! بچه بودم!

    وقت ندارم، هرچند وقت هم داشتم دوست داشتم طفره برم!

    الآن هم بايد برم!

    يا علي

    + ناشناس 
    شما ديگه چرا،كي آقا از بسيجي ها نا اميد شده اولا اين جلسه اي كه شما رفتيد فقط مربوط به بسيجي ها نبود چند قشر ديگه هم از جمله خاناوده شهدا وجود داشتند ثانيا اگر آقا در ديدار با نخبگان آن حرف هايي كه شما در متنتان به آن اشاره كرديد به اين دليل است كه كسي در آن ميان به اعتراض بلند شد و صحبتي كرد و آقا نيز به اين دليل آن حرف ها را زدند اينها را نگفتم كه ما درست رفته ايم ولي اين همه نا اميدي هم درست نيست اندكي دقت كنيد بعد بنويسيد
    پاسخ

    بسم الله!سلام اخوي! نا اميد نيستيم! منم نگفتم آقا نا اميد شده!آقا كه از بسيج نا اميد نميشه! خدا شاهده هيچ وقت به اين اندازه اميدوار نبودم! فقط گفتم بايد مراقب رفتارمون بود! من بيشتر روي نقد عملكرد يه قسمت از بسيجي ها تاكيد داشتم! دعا كنيد اخوي!دعا كنيد خواب نمونيم! يا علي
    لطفا از پست اول به سمت آخر خوانده شود.
    نمايش اين جا عکسه!

    اين چه ادبياتيه! لجن! احمق! ساده لوح! چرت پرت! فريب خورده! فهم و درک ندارند! قهقرا!

    ببخشيد شما کجا نشسته ايد که اين چنين معيار در دست گرفته ايد! شما از کدام جايگاه سخن مي گوييد! کمي ادب داشته باشيد! مگر هر که منکر اعتقادات شما بود لجن احمق فريب خورده ايست که به سمت قهقرا رفته! امام (س) با تمام عظمتش يک بار چنين ادعايي نکرد. وقتي به او گفتند فلاني شما را قبول ندارد گفت مگر من کي هستم مگر من معيار حق و باطلم مگر! مگر! علي(ع) مولاي متقيان در باب خوارج با چنين ادبياتي سخن نگفت! حتي پس از جنگ گفت اين من بودم که چنين کردم و بعد از من کسي حق ندارد چنين کند. امام صادق(ع) با منکرين خدا -دهريون- چنان ادب نگاه مي داشت که اگر امام(ع) در نفي اعتقادات آنان لب به سخن نمي گشود آنان فکر مي کردند امام(ع) با آنان است. نخوت تا کجا! در حديث داريم با آدم مغرور تواضع نداريم! خودتان را فريب ندهيد! من هم مي دانم! 40 تا سوال مطرح کردم. جواب چند تاشان را مي دانيد؟ درمورد نظريه هايي که در اطراف اين سوال ها مطرح شده چقدر اطلاع داريد؟ اصلا برخي از اين سوال ها تابه حال به گوشتان رسيده؟ برادر من! از اين که خودتان را رسيده به حق وانمود کنيد بترسيد! هر چيزي هم حد دارد! من نديدم آيت الله جوادي با آن همه معلومات در مورد چنين مسائلي به اين آسودگي نظر بدهد. خودتان را بسنجيد! خودمان را بسنجيم! با اسوه هاي علم تقوا! با رفتار آنان! نه اصلا با بزرگان همين ايران 70 ميليوني! فرموده ايد: " توي اين هيچ شکي نيست " شما بفرماييد در چه مسئله اي -بدون خود فريبي- يقين داريد؟ احتمالا يقين براي شما يک چيزي مثل فحش و فحاشي است! چرا علاقه داريد خودتان را بفريبيد! اين طور هم فکر نکنيد بنده در مورد مير حسين نگاهي رو که امثال شما به نماد هاي سياسي تون داريد ندارم! نه! در مطالب قبلي که بين ما رد و بدل شد گفتم ما اگر متوجه جايگاهمون باشيم بايد ناظر باشيم. کنش گر که نمي شيم واکنش گر هم که حکايت خودش رو داره! اين محصول نگاه به نظرم حق جويانه است. چون کنش گر بايد به يقينياتي رسيده باشه و براي پرسش ها پاسخ هاي متناسب داشته باشه که امثال ما ها اصلا برخي سوالات رو نمي دونن تا...! واکنش هم اصولا از شان يک انسان آزاده به دوره. واکنش گر کسي يه که " ...من خردل من عصبيه..." الله اکبر! قبلا هم بهتون گفته بودم اما نگرفتيد! الان صريحا مي گويم! خطا از اين جا شروع شد" عجيب و غريبه" اين کلمات تو کجاي وب لاگ شماست! در قسمتي که خودتون رو معرفي مي کنيد. اين دوست داشتن محصول اون نخوته! از اول هم اين کلمات حذف نشده و دائما تکرار ميشه! حالا خيلي نمي رم توش خودتون برين چهل حديث امام(س) رو بخونيد و تلاش کنيد تمام بدي هاش رو به خودتون نسبت بدين و خودتون رو عاري و بري از خوبي هاش ببينيد. البته ما آدم هاي معمولي خيلي با هم تفاوت نداريم ها! برام جالبه امام... نمي خواد مصداق بيان کنم! خودتون بريد مطالعه بفر ماييد. اين رو هم بگم که محصول" عجيب و غريبه" امروز اين جمله است " کاش کاري نکنيم لجن بشوند توي دست هاي ما!‌" و يا اين جمله " توي اين هيچ شکي نيست، و جنبش احمقانه شون فقط مايه خنده ماست! بحثي بر سر اين نيست " يک بار ديگه مي گم "من و شما مگر که هستيم" اين جمله امام(س) ه! هر وقت اين نوع اعتقادات در درونم در حال نطفه بستن است و يا گاه مي خواهد ظاهر شود اين سخن امام به يادم مي آيد " من و شما مگر که هستيم"

    هي! لجن! دست هاي ما! " من و شما مگر که هستيم"

    جنبش احمقانه! خنده ماست! " من و شما مگر که هستيم"

    احمقانه! "من و شما مگر که هستيم"

    احمقانه! "من و شما مگر که هستيم"

    من هم از همين اعتقادات شما دارم! اما تا الان ترسيدم اون ها رو به زبون بيارم واقعا اين کار هم جرئت مي خواد.

    .....

    اين رو ديگه براي اختتاميه! از علي مولاي متقيان در ميانه جنگ پرسيدند حق با کيست فرمود برو اول حق را بشناس و سپس افراد را به آن بسنج در حالي که مي توانست بگويد قال محمد: الحق مع علي و علي مع الحق! اين نشانگر اين است که معيار حق در آن جايگاه حتي محمد(ص) و قرآن هم نيست.

    مي خواستم تمام کنم اما يه بار ديگه مطالب وب تون رو خوندم! بزار يه قسمت هاش رو برات تکرار کنم!

    آنقدر احمق نيستم... آنقدر هم ساده لوح و پشمک نيستم که از لجن ها بترسم!........ از کي بيشمار شدند... و کمي چرت و پرت شنيدن... اين چرت و پرت ها؟.... ساده لوحي ديگر... زمان و مکان را گم کرده است!... ‌بعضي بچه ها خورد مي شوند، دوست دارم داد بزنم... شمشيرش جلوي علي حرکت کند تا مبادا به علي گزندي برسد،... از لجن ها و فريب خورده هاي سبز هم خبري نيست!... ‌بسيجي هادارند ميدان داري مي کنند... يک بار يورش مي برد سمت مردم... سبز ها کجا هستند!... جمع مي شوند براي بحث! نيروي انتظامي يورش مي آورد، مي زند و مي برد، بسيجي ها هم پشت بند آن با باطوم مي آيند... وسط : « ماشالا، حزب الله»... براي دفاع از نظام پامال کرد عملکرد هاي اشتباه..... بسيجي هايي که فهم و درک شناخت محيط و زمان را ندارند... لجن ها که بحثشان جداست، ولي فريب خوردگان سبز روزي پشيمان مي شوند، کاش راه براي برگشت داشته باشند، کاش کاري نکنيم لجن بشوند توي دست هاي ما!‌... من دوست ندارم احمق باشم، دوست ندارم درک نداشته باشم!... مير حسين و کروبي به سمت قهقرا حرکت مي کنند، توي اين هيچ شکي نيست، و جنبش احمقانه شون فقط مايه خنده ماست! بحثي بر سر اين نيست،... لجن ها کمتر شدن، انتظار اين قدر جمعيت کم رو هم نداشتم ديگه!...

    وقتي اين جملات رو انتخاب مي کني به قران و حديث عرضه مي کني به عقل عرضه مي کنه تاسف نمي خوري!

    آقا جان! "من با اين روحيه مخالفم! من اين رو عوض مي کنم" يادت مي ياد! "شما مگر که هستيد" اين چي يادت مي ياد! اين جمله دوميه جمله امام(س) ه! "معيار حق و باطل من و شما نيستيم آقا جان!"

    کل ريا شرک.(الحديث الثاني)

    العجب درجات، منها ان يزين للعبد سو عمله فيراه حسنا، فيعجبه و يحسب انه يحسن صنعا. و منها ان يومن العبد بربه فيمن علي الله تعالي و لله عليه فيه المن.(الحديث الثالث)

    عن ادني الالحاد...ان الکبر ادناه.(الحديث الرابع)

    الغضب مفتاح کل شر.(الحديث السابع)

    من کان في قلبه حبه من خردل من عصبيه، بعثه الله يوم القيامه مع اعراب الجاهليه.(الحديث الثامن)

    من لقي المسلمين بوجهين ولسانين، جا يوم القيامه و له لسانان من نار.(الحديث التاسع)

    نبه بالتفکر قلبک(الحديث الثاني عشر)

    سوال زياده! خيلي زياد! ما احمق هاي لجن اصولا خيلي سوال داريم! چون احمقيم! خب نمي دونيم! و دوست داريم اگر بشه مستقيما همه سولاتمون رو از خوده خدا بپرسيم. هزار چراي بي زيرا...!

    ...يستمعون القول ... احسنه...! راستي معيار اين احسنه چيست؟ يستمعون چگونه ممکن است؟ آيا يستمعون يعني عليه امنيت ملي است؟ آن موقع اين ملي که مي گويند ما نيستيم؟ يعني ما داريم عليه امنيت خودمان اقدام مي کنيم؟ اصولا چرا خدا کاري نکرده تا کلا امر خلاف امنيت ملي به وقوع نپيوندد! فکر مي کنم خدا شخصا متهم اصلي است چون هم اوست که آفريد اما اشتباها آزاد! که خلاف امنيت ملي است! امنيت ملي! امام مي گفت امنيت يعني حقوق ملت... مجرم دوم هم اوست! هي مي خوام براي اختتاميه يه حديثي آيه اي چيزي بنويسم که خودش چون ما احمقيم توليد سوال مي کنه...

    چقد جالبه! بوش مي گفت هر که با مانيست بر ماست. حالا هم عاقل ها مي گويند هر که با ما نيست احمق لجن است. اي کاش ما 4 نفر خبيث نبوديم کلا عاقلان راحت زندگي مي کردند! اي کاش! خدايش خودمون هم راحت بوديم!

    قرآن يک نکته جالب داره! خدا مي گه من خدام آگاه به همه چيز و از جمله باطن امور! شما بروبچ هم نا آگاه به باطن امور! هر کي رو هم آگاه به باطن امور کرديم دلمون خواسته اما قفل کرديم و دهانش رو دوختيم! و شما هم محکوم به ظاهر اموريد چون اين عالم عالم ظاهره! اگر کسي بخواد احکام باطني بده باطل! ملغاست! –هي مي گيره ول مي کنه- الله اکبر...! البته اين کفريات همش حرف هاي احمقانس! خيلي جدي نگير! بزار 2 تا حکايت احمقانه هم تعريف کنم بره پي کارش تموم! ختم به خير شه!

    ميگن ملا نصرالدين يه روزي يه سه تار رو بر مي داره هي دينگ.. دينگ يه تارش رو ميگيره مي زنه اون قدر که ملت دنگ مي شن.. ميان بهش مي گن ولش کن بلد نيستي! يه تارش رو گرفتي مي زني ما رو دنگ کردي! يه نگاه عاقل اندر سفيه مي ندازه ميگه اون هايي که هي اين تارو مي زنن اون يکي رو مي زنن و خلاصه هي تار به تار مي شن تار اصلي رو پيدا نکردن من پيداش کردم دارم مي زنم.

    حکايت دوم هم که حکايت اين روز هاست...

    مي گن ملا يه روزي ميره نون بخره مي بينه صف شلوغه فکري مي کنه که چه کار کنه! خب! مي ره شايعه مي کنه کوچه بالايي آش مي دن! ملت هم صف رو ول مي کنن مي رن سراغ آش! يه چن نفري مي ممونن و ملا ميره مي ايسته پشت اونا يه کي دو تا مونده به نوبتش فکري ميشه! مي بينه هي دارن ميرن سمت کوچه بالايي! به خودش مگه: نکنه آش مي دن. صف رو ول مي کنه راهي ميشه!

    خيلي جالبه! ذهن خلاق و ضمير ...! عنوان مقاله اي بود که چند ماه پيش مي خوندم! قبل 13 آبان نهاد هاي رسمي معترضين رو با بيانيه هاي رسمي تهديد مي کنن! بعد هم از صبح حافظان جان و مال و ناموس مردم به صورت بسيار شديدي براي انجام وظيفه مستقر مي شن! با قرار دادن اتوبوس ها در خيابان ها امکان حرکت هاي دسته جمعي در مناطقي که امکان تجمع هست مي گيرن. هسته هاي اوليه معترضين به شدت سرکوب ميشه! وسايل نقليه عمومي رو مختل مي کنن. با چند صد تا اتوبوس امت هميشه در صحنه رو از مدارس و ... جمع مي کنن- دانش آموز ها هم که بي رغبت به فرار کردن از مدرسه!- بعد توي يه روز کاري چند نفر مث بنده هم که با هزينه شخصي و چند کيلو متر پياده روي تا خودشون رو به جايي برسونن از ترس آنچه در مسير ديدن خف کردن... يه چهار نفر هم که زدن به سيم آخر و تو اين فضا جرئت بلند کردن صدا رو پيدا کردن دائما جان و مال و ناموسشون مورد عنايت قرار مي گيره! جالب اين جاست با چشم هامون هم اين ها رو مي بينيم! بعد با کمال خون سردي مي گيم بي چاره ها چقدر کم اند! جالبه رفتن بحث کنن! آدمي چقدر مي تواند روشن فکر باشه! بعد مدعي هستيم عمل کرد اين ها ربطي به نظام نداره! ببخشيد اين ايمان و تقوا و اخلاق که مي گين چيه؟ فاسد و فساد چيه؟ البته شاگردان آقاي مصباح تئوري هاي بهتري نسبت به شما دارن. حرف هاي شما کاملا کاري کاري کاتوريه. تئوري شاگردان آقاي مصباح به نظر من متناسب تره. معتقدند حاکميت حق داره منحرفين رو تاديب کنه! حق داره براي حفظ نظام بکشه! حفظ نظام از اوجب واجباته! حالا ما نمي دنيم اگر حفظ نظام داير بر امر باطلي بشه در اين صورت مي توان ابطال حق کرد و احياي باطل براي حفظ نظام؟

    1- رابطه بين انسان و عقل چيست؟

    2- جايگاه عقل در هندسه معرفت ديني کجاست؟

    3- کار کرد عقل چگونه است؟

    4- رابطه عقل با جهان واقع چگونه است؟

    5- احمق يعني چه؟

       1   2      >