• وبلاگ : جاكفشي
  • يادداشت : اخراجي هاي 2 ، نزول به ناسوناليسم!
  • نظرات : 8 خصوصي ، 24 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    خب گفتم يه چيزي بنويسم و نوشتم. نگاه اين نوشتار نگاهي احتمالا جامعه به عرصه حيات آدمي است. ما در اين عرصه سه سفر داريم.

    1- الگو و ايد آل و آرمان و ... چيست، چگونه است، کجاست؟

    2- اکنون چگونه ايم يعني موقعيتمان نسبت به آرمان کجاست، چگونه است، چيست؟

    3- راه هاي رسيدن به آن آرمان چگونه اند چيستند و کجايند؟

    سفر اول: آرمان؛ انسان فاضل، الگوي کامل، اتوپيا، جامعه مدني، مدينه النبي

    عمده مشکل در شناخت آرمان هاست، ما ها فقط در لفظ آرمان مشترکيم نه در مفاهيم آن. من وقتي مي گوييم آزادي، عدالت! با هنگامي که شما مي فرماييد عدالت، آزادي! تفاوت ها در معنا و مفهوم اين ها سر بر مي آورند. انسان ايده آل من محمد است آن نبي رحمت! علي است آن مصلحت بين حقيقي! فاطمه است آن شهيد شده به دست خرافه و جمود! حسن است آن صلح جوي واقع، حسين است آن اصلاح طلب ظلم ستيز!... سلمان است آن حقيقت جوي صادق! بگزريم!

    آرمان شهر از کجا شروع مي شود؟ يافتن آرمان شهر از آدمي آغاز مي شود به جهان مي رسد و در نهايت به خدا متصل مي گردد. در اين گفتمان در واقع ما بايد به بحث پيرامون: "انسان، جهان و خدا" بپردازيم و از روابط آن ها سخن بگوييم. در حالت کلي بحث از شناخت شناسي آغاز مي شود و به منطق مي رسد از اين به بعد فلسفه به معناي عامش آغاز مي گردد در همين جا بحث دو شاخه مي گردد جهان و خدا!. در بحث جهان، فلسفه علم مطرح است که دل در گرو مباحث شناخت شناسي دارد سپس رياضيات است و موسيقي و نجوم و علوم ديگر که در اين جا به انسان هم به عنوان جزئي از جهان کل توجه مي شود. از جمله مباحث مربوط به انسان شناسي در دو حوزه ي روح و جسم و روابط ميان اين دو است. اما آن گاه که وارد خدا شناسي مي شويم در جست و جو و شناخت مبدا عالم سخن مي گوييم تا اوصاف و... که مختص اوست. اکنون بايد از روابط اين سه با هم سخن بگوييم اين جاست که دين ظهور مي کند و علوم وارد فاز جديدي مي شوند که هنوز هم به صورت نخصصي و جامعه و عمومي به آن پرداخته نشده البته آثار فراواني در اين حوزه وجود دارد. اين بحث در اين جا کم کم خود را متمايل به سوال از وضعيت حالمان مي کند. اين جا علم سياست ظهور مي کند و عرصه عرصه قدرت است و شناخت حدود و چگون گي و چيستي آن.

    سفر دوم: خود يابي! آرمان کجاست؟

    اکنون چگونه ايم و نسبت به آرمان در کجا قرار گرفته ايم و چه ميزان فاصله داريم تا بفهميم که بايد به کدام سمت برويم و نزديک ترين و ممکن ترين راه کدام است. در شناخت خود بر خلاف سفر اول بايد کاملا واقع بين باشيم.

    سفر سوم: راهي براي رفتن

    هنوز عرصه عرصه جولان سياست است و تدبير منزل. ترسيم اين راه کاملا متکي به مباحث پيشين است بدون گزر صحيح از آن پيشينيان، يافتن راه جز توهمي بيش نخواهد بود و اين جا عرصه عمل است و عمل گرايي!

    تاحدودي فکر مي کنم فضا روشن شد. من نمي دانم چگونه توهمي ايجاد مي شود که بدون سفر اول و دوم به سفر سوم مي رسيم. البته آدمي گاهي مجبور است انتخابي انجام دهد پس موظف است بنا به آن چه مي داند تصميمي بگيرد اما بايد توجه داشته باشد که اين نظر تنها نظري است احتمالي و موقت نه نظري حتمي و يقيني.

    من پيام شما را به فال نيک گرفته ام و با ديده ي حسن به آن مي نگرم و به خويش افتخار مي کنم که دوستي چون شما دارم که اين حقير ناچيز را مورد لطف قرار داده و نقدش کرده. که امام صادق مي فرمايند: نقاد تو بهترين دوست تو و نقد او بهنرين هديه اوست.(نقل به مضمون)

    آن زمان که حقير پيش نهاد دادم که بياييم، بنشينيم و گفت و گويي به دور از هرگونه تعصب داشته باشيم، شما گريختيد! اما براي چه؟ نمي دنم! و دعا مي کنم که ترس از تغيير در اعتقاداتي که از دوران کودکي شکل گرفته -و عجب ترس قبيحي که قرآن هم آن رابه شدت نهي و نفي کرده- نباشد. اگر يادتان باشد موضوع سخن شناخت شناسي بود البته آن مطلب اکنون به منطق و جايگاه عقل در هندسه معرفت ديني رسيده اما باز هم به شدت مايلم از شناخت شناسي شروع کنيم. من در اين جا به شدت و با تاکيد اعلام مي کنم که اگر لحظه اي در آنچه فکر مي کنم صحيح است تصور صحيح نبودن ايجاد شود در همان جا و همان لحظه با کمال ميل و نهايت افتخار، تغيير نظر مي دهم. و يک بار ديگر شما را دعوت به گفت و گو مي کنم و تقاضا دارم حداقل آن مباحث را مطالعه بفرماييد. -www.vakav.blogfa.com-

    البته مي توان در باب انتخابات هم به گفت و گو نشست اگر مايل باشيد در اين موارد هم مي توان سخن گفت.