• وبلاگ : جاكفشي
  • يادداشت : با سوژگي!
  • نظرات : 11 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سحر 

    وصيت نامه رو كه خوندم يه لحظه يه حس دوري بهم دست داد ...اما ياد اون داستان افتادم كه يه مردي به هر نوع گناهي آلوده بود دزدي همه چي ديگه...وقتي مرد تو وصيت نام اش اين جوري نوشته بود:

    شرمنده از آنيم كه در اين دير مكافات

    اندر خور شئن تو نكرديم گناهي

    يعني دمش گرم...جهان بيني از اين بهتر نمي شه ...آدم اين قدر به لطف خدا اعتماد داشته باشه...يعني اين قدر رحمت خدا رو وسيع ديده كه ميگه ما رو ببخش كه در حد رحمت تو گناه نكرديم

    .... برا همين دوباره حس اميد و اعتماد به جهان بيني خودم درونم جان گرفت....مطلبتون قشنگ بود.

    پاسخ

    ما هم به همين رحمت اميد داريم! وگرنه...! البته فاصلمون بعضي وقت ها زياد مي شه که بايد مواظب باشيم... ممنون که سر زديد! التماس دعا!