1- فرموديد:" از پست هزار جمله ي ديگر هم بياريد، قرآن كه نيست! عقده هاي دلم بود كه خالي شون كردم! حالا توي دلم اسم بعضي ها رو لجن گذاشتم! اسم بعضي ها رو احمق ، اسم بعضي ها رو هم نا آگاه! چرا به شما بر مي خورد؟ پر از اشتباه هم هست!" عزيزم! بحث مچ و مچ گيري نيست! بحث هم افزايي است! بحث اين است که قرار است ما انسان هاي مسلماني باشيم. به والله اگر علاقه و دوست داشتني به ميان نبود چند ساعت چندين ساعت وقت نمي گذاشتم تا مطالبتون رو چند بار بخونم و ...! تصور من اينه که نشانه دوستي نقد کردنه! امام صادق مي فرمايند:"بهترين دوست تو نقاد تو و بهترين هديه به تو نقد تو ست." نمي دانم! امام صادق شايد اشتباه کرده! بهترين هديه رو به تو دادم! ارجاع مي دم به شماره پنج! درمورد مسائل و اسم هايي که تو ذهنتون گذاشتيد. باور کن ذهنيت من اينه که هديه هايي از جنس نقد به تو بدم.
2- فرموديد:" كاش خاطره ي خوبي از بحث هايمان توي ذهنم بود، كاش بچه كه بودم اين قدر با شما بحث نمي كردم! بچه بودم!" چقدر بحث کردين! چند ساعت شده؟ يک ساعت دو ساعت ده ساعت! درمورد چي؟ يه دوستي داشتم که هر چي مي گفتم قبول مي کرد ديگه خيلي وقته نمي بينمش! بحث يعني همين! يعني تو من رو ذهنيت هاي من رو قبول نداشته باشي و من هم متقابلا! البته من هم نه بزرگ بودم و نه هستم. شايد هيجاني شدم يه چرت و پرت هايي گفتم! خب شما به بزرگ واريت ببخش نبخشيدي هم حتما بگو تا شايد اصلاحش کنم. من واقعا نمي فههم منظورتون از اين جمله چيه؟
3- فرموديد:" وقت ندارم، هرچند وقت هم داشتم دوست داشتم طفره برم ! الآن هم بايد برم !" چرا؟ ارجا به شماره دو و هفت