مسائل را با يکديگر در ميان بگذاريم تا ببينيم قضيه چيست،نميآيند،هر کاري ميکنيم نميآيند، ميگويند ما تازه را همان را انتخاب کردهايم و نميآئيم. يک نفرشان گفته بود من نميآيم چون اخيراً نظريه و فکري را انتخاب کردهام و فلاني – به تعبير او- انديشه و منظقش قوي است، ميترسم مرا متزلزل و بيعقيده کند. آقا! تو الآن در لامذهبي تعصب داري. تعصبي که منفور است تنها تعصب مذهبي نيست،گاهي تعصب لامذهبي از تعصب مذهبي بدتر است . ما اکنون دچار گروه هائي هستيم که در لامذهبي شديداً متعصبند. اين سالن و اين .... بيائيد ،ما آماده هستيم . مسائل خودتان را از تريبون آزاد طرح کنيد . منطق است، نه جنگ و دعوائي است و نه کتک و فحشي ، پس چرا فرار ميکنند؟!
چرا در کتابهايشان حتي جرأت نميکنند نظريات الهيون را آنچنان که هست مطرح کنند و نظريات الهيون را مسخ ميکند؟! استالين در کتاب «ماترياليسم ديالکتيک» ميگويد: «ديالکتيک برخلاف متافيزيک ميگويد دنيا حرکت دارد، ومتافيزيک ميگويد دنيا از جاي خودش تکان نميخورد. ديالکتيک برخلاف متافيزيک ميگويد اشياء با يکديگر مرتبط اند، مجزا ، منفرد،وبيارتباط با يکديگر نيستند» در حالي که نظرية حرکت و نظرية ارتباط را – که شما اسمش را اصل وابستگي گذاشتهايد- براي اولين بار الهيون گفتند،و اين الهيون هستند که پيش از همه، جهان را به منزلة يک انسان دانستند و رابطة اجزاي جهان با يکديگر را نظير رابطة اعضاي يک پيکر، يعني رابطة ارگانيک شناختند. افرادي قبل از بوعلي سينا همچنين خود او و يا مثلاً حاج ملاهادي سبزواري اين مطلب را گفتهاند. حال چرا جرأت نميکنند حرفهاي الهيون را آنچنان که هست مطرح کنند؟ چون ميدانند اگر آنچه را که هست مطرح کنند جواب ندارند. -ميگويند- ”آنها ايدهآليست هستند و ما ماترياليست! آخر ايدهآليست يعني چه؟ چه کسي گفته که الهيون ايدهآليستاند؟آنها دادشان هميشه بلند است که ما ونجودي و رئاليست هستيم. -ولي ماديون همواره ميگويند- ايدهآليسم -که منظورشان الهيون است- اينچنين گفته و ماترياليسم آنچنان.
غرض اين جهت است که يکي از وجه شبهها ميان آينه و ذهن انسان که وجه شبه خوبي است و قرا روي اين مطلب تکيه فراوان دارد،اين است که براي شناخت ، بيرنگ بودن فکر و روح ضرورت دارد،يعني هيچگونه غرض و مرض و تعصب مثبت يا منفي در کار نباشد، چنانکه آينه بايد بيرنگ باشد تا صوررتها را -به خوبي- منعکس کند. آينه به هر نسبت که خراب باشد،در وضع صورت تغيير ميدهد.
اين يک تشبيهي ميان آينه و ذهن است، ولي اگر از يک جهت با هم شبيه باشند در جهات مختلف با يکديگر فرق دارند که ما براي مسألة شناخت از آن استفاده ميکنيد.
حالا كه جنوب هم كه ميري جاي خوبي براي كفش كندنه(فراموش نشيم)
اين رو لازم ميدانند؛ خيلي از بزرگان
اول و قبل از هر مطالعه كه آدمي مي خواهد به يك حقيقت برسد و مصداق آن آيه قرآن كريم نشود بايد
كفش ها را بايد كند؛ جور ديگر بايد ديد
چشم ها را، دست ها را، دل ها را، وجود را بايد آري از هر غرض و هر، هري، پاك بايد كرد.
اما در مورد سير مطالعاتي به عوامل متعددي بستگي دارد
اگر جواب سوالات حقير را بدهيد شايد بتوانم كمك هر چند كمي به شما بكنم
1- سن؟
2-چقدر اهل مطالعه بوده ايد؟
3- در چه حوزه هايي مطالعه داشته ايد؟
4- به چه موضوعي بيشتر علاقه داريد؟
5- اصولا هدف شما از مطالعه چيست؟
6- به چه نويسنده هايي علاقه داشته ايد؟ به چه دليل؟
7- زندگي چيست؟
8- چه چيزي هايي را لازم مي دانيد كه از شما پرسيده نشده از خود بپرسيد و پاسخ دهيد.(ضروري)