عروسي مامان باباي شما هم مبارك...هر چند كه تبريكم نوشدارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي
واقعا سعادتي داشتند و دارند. خوشا به حالشان.
البته نكته به يادماندني من از اين خاطره دعاي امام و آخرين جمله امام بود كه فرموده بودند ما هميشه شما را دعا مي كنيم و با هم مهربان باشيد.
واقعاً درس آموز است.
سلام من كفشهام رو دوست دارم بنابراين ...
بابا خوش به حال شما عجب پدر ومادري داريد
قدرشون رو بدونيد واقعا فرصت بزرگيه كه شما همچين پدر و مادري داريد از اين فرصت استفاده كنيد
خاطره ي قشنگي بود
ممنون
سلام بر داداش مسعود خودم!
ايول حاجي!بازم مثل هميشه خيلي قشنگ و زيبا روايت كردي!دمت گرم!
سلام
خوبيد...
خرمشهر ازاد شده بود وهمه غرق شادي...
باروني باشيد ... ياهو...
چه جوريه كه شهيد بهشتي 7 تير 0 شهيد ميشن ولي تو نوشته شما قبل از 3 خرداد 60 شهيد شدن؟!!!
يا هو
به روزم...
نواي وبلاگتونم...
تبريك مي گم!!
بابت همه مناسبت هايي که گفتي!!!
واقعا چه سعادتي داشتن پدر و مادرت...
موفق باشي
يا علي...
سلام پسرم.
تبريكات ما رو هم بپذيريد
خوشبحالشون عقد اونم پيش امام.....اونم تو روز آزادي خونين شهر....
راستي مگه قرار نبود تا كنكور ديگه نياي؟!
يكي بايد به خودم بگه
اميدوارم تو كنكور موفق بشيم....
يا علي
سلام و عرض ادب . خوش به سعادتشون .
مامانتون از اووون دخترهاي خوشبخت روزگار بودن و هستن و خواهند بود ... از جانب ما هم تبريك بگين سالگرد ازدواجشون رو .
بابا ايول
..
عجب تاريخي....چه پر ماجرا
خوش به حالشون....
واقعا خوش به حالشون....
و..
دعامون كنيد شديد
و...
در پناه خود خدا
خوش به سعادتشون.
عقد اين شكلي و حضور امام و بوسيدن دست امام.