سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آدم دلش ...

چهارشنبه 89 اردیبهشت 15 ساعت 12:24 عصر

بسم الله

آخه خدا! من چطور بهت بگم؟
درخواست یک از خدا و جمیع ایها الناس! : آقا یکی من رو کتک بزنه!
مخاطب جمیع ایها الناس غیر خدا: چرا نمی فهمید؟

چرا جاکفشی سیاه نشده؟ آهااای بزغاله! مگه جاکفشی نمود یه جورایی کپی برابر اصل دل کفشدار نبود؟ کفشداری سیاه، دل سیاه، گور بابای جاکفشی!
چرت و پرت یعنی اینکه بدونی خدا می فهمه! هیچکی هم نفهمه مهم نیست!
میان نوشت: به خاطر صبحانه می ری دعای ندبه یا شوق انتظار؟ ها؟
اصلا خدا جون، بده من پست اختصاصی برا تو بزنم؟ Only only for you ! بعدش بگم" خیلی خیلی چاکریم !" I love you!
اینجا مشتی چرت و پرت قراره نوشته بشه که برا خداست!
نا محرم بیرون!
الهی هب لی قلبا یدنیه منک شوقه و لسانا برفع الیک صدقه...
خدا خرتیم! خدا دیوونم کردی! چرا آخه؟ چرا ؟ چرا سلسلبتاحختفذیدذطز؟ (خواستم فقط خدا بفهمه!)
 اصلا قهر ! خوبه! می رم پیش کس دیگه! مث حسن که رفت پیش کس دیگه!تقصیر خودته! می خواستی دیوونمون نکنی! خب فاطمیه است خدا جون!آهان راستی قهر بودم، تصحیح می کنم، فاطمیه است جناب خدا!

 

تق تق ...تق تق ... تق تق...

خدا یه سوال! چرا این دره نصفش سوخته؟

در.... دیوار...در... دیوار...در ... دیوار...

ساختما روبرو مسجدالزهرا(س) (...) ،انتهای پارکینگ، حسینیه هیئت محبان قمر بنی هاشم(ع) ، جمعه ها بعد نماز مغرب و عشا به صرف در و دیوار!

سلام خانم! ببخشید بد موقع مزاحم شدم! می دونم این روز ها حالتون خوب نیست. یه نوشته می خواستم روش نوشته باشین...(به خودم و اون خانم ربط داره) بدمش به خدا!

با خدا که فعلن میونمون خوب نیست! شما میشه جواب سوالمو بدین ؟ چرا این در ...

 در...دیوار...در...دیوار...در ...دیوار... آقا به خدا راست می گم ! در... دیوار!

 

تق تق...

مگه قهر نیستیم خدا؟ چرا زود باز می کنی در رو پس؟ بیا، این نامه ی همون خانومه! مجبورم کردی! تقصیر من نبود که!

ما هم آره خدا! یه جایی خوندم گفتی لولاک لما خلقت الافلاک! افلاک که جای خود، ما که خرتیم!

آشتی؟

پس یدونه بزن تو گوشم! باشه؟

 


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]

چرت وپرت،خانم بی بی فاطمه زهرا، در و دیوار


آْهای ، آقای صدا و سیما!

جمعه 89 فروردین 27 ساعت 2:53 عصر

من دلم بمب اتم می خواد، یک بمب اتم بزرگ که بیاد و بشینه توی سینه من تا شاید آروم بشم!
آقای اوباما، بیا، این سینه من !‏بزن ! چه کسی رو از مرگ می ترسونی؟آهای  گوساله، ما پای مکتب خمینی درس شجاعت خوندیم، پای مکتب خامنه ای درس استقامت! ما فرزندان روح الله ایم و سربازان سید علی!
قسم به خون شهدا که نمی ترسیم از فرود بمب های تمام جهان به سینه هامون!ما تا آخر ایستاده ایم، نحن قائمون . مائیم که داغدار سیلی هستیم، شما ها چه می فهمید در و دیوار یعنی چه؟ در مکتب در و دیوار هیچ بمبی داغ تر از میخ در نیست! ما که میخ در چشیده ایم، چرا از بمب های شما بترسیم؟ شهادت در قاموس ما زیباتر از چیزی است که فکرش را می کنید!و والله که سرو ها ایستاده می میرند!

 

اینها را گفتم که بگویم آقای صدا و سیما، دست مریزاد، خوب دانش آموزی بودی پای درس امام خامنه ای! چه کنیم که باید از صدا و سیمای جمهوری اسلامی تبلیغ نستله را ببینیم؟ چه کنیم؟ آهای آقای غریب، این طرف ها چاه سراغ نداری؟ در و دیوار چی؟ باید یک طوری آدم خالی شود ! باور کنیم تا وقتی نستله و مال حرام می خوریم عرضه ی انتظار را نخواهیم داشت.

کسی در و دیوار خوب سراغ ندارد؟ دلم هوای روضه کرده! می فهمی؟روضه ی کودکان مظلوم فلسطینی!

پ.ن : امام خامنه ای گفتن فلسطین مسئله ی اصلی است! خودمون رو با فرعیات سرگرم نکنیم!


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]

فلسطین، امام خمینی، اوباما، امام خامنه ای


گفت و شنفت 3

جمعه 89 فروردین 20 ساعت 10:37 عصر

یا لطیف...

حالا تازه فهمیدی اردو جهادی یعنی چی ... نمی دونم چه حکمتی بود هر روز متوسل می شدم به حضرت معصومه... کربلا برات نماز خوندم ، نجف هم...انا فی ایام العربی، هل تتکلم بلغة العربیه؟... صبحانه مشترک چی شد؟... دِی حَرَم دَ یاتا راحت ، حَلَ بیز اولمَمیشیخ ... التماست می کنم دعام کنی... آب که نباشه باید خاک به سرمون بکنیم... یه چیزی رو خیلی وقته می خوام بهت بگم: خاک تو سرت... اسم این فیلمه که اسکار گرفته چی بود؟ ... سیستان چطور بود؟ خوش گذشت؟ ...وقتی به یکی می گم چاکرم با وقتی می گم خیلی چاکرم بیشتر از خیلی فرقه بینشون ...می خوایم تخم مرغ بخریم ، جوجه کباب بخوریم...بهش می گم فیلم زبان اصلی دارین، چپ چپ نگاه می کنه! ...اگه اینطوریه من بعد تصویب اساسنامه می رم... از اینکه گناه تاوان گناه باشه باید بیشتر بترسیم یا اینکه بعد گناه بهمون نعمت بدن؟ ... داریم جشنواره ولی نعمتان رو راه میندازیم... یونس خیلی بچه ی خوبی بود، دلم براش تنگ می شه...مطمئنی می فهمه یعنی چی ؟...I am in English day ... بپرس ببین منابع کنکور دکتراشون چیه؟...تو نمی خوای وبلاگ بنویسی؟... ... اساس نامه رو بخون نظرت رو بگو ...دستتون درد نکنه استاد، نمرتون نجاتمون داد... تا کی آماده می شه انشاالله؟...بهش می گین یونِس یا یونُس؟... کجائی تو؟ پیدات نیست...    سرشماری کن خودتونو... هرچی بچه ها بگن... اصلا هم ترس نداشت... می خواستم وسط هوا دستامو از میله ول کنم بزنم زیر خنده... it’s good for us to speak English when we are talking ... به یونس بگو خیلی چاکریم...

پ.ن: پررنگ ها از کفشداره


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]

گفت و شنفت


<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

چالش ده سال پیش!
کشتی شکستگانیم...
شیرین تر
زیر بار خاطرات 2!
فاجعه
منتظر چی هستی؟
توکلت علی الله...
نفس...
مؤمن باش مرد!
با صفا باشیم
درد های برای درددل نشدن!
زیر دین...
دلا...
رفت و برگشت!
توبه های از سر حیرت
[همه عناوین(137)][عناوین آرشیوشده]