سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برگشت عاشقانه

چهارشنبه 89 آبان 12 ساعت 12:18 عصر

غرش زمانه و سرگرمی های  پوچ دنیوی مارو از اصل خودمون دور کرده

اصلی که حیات  وجودیمون به اون وصله و زندگیمون به دعای خیر اون روح میگیره

کاش قدر این نعمت الهی رو میدونستیم...

یه عاشقی قسم میخورد که یک مو رابط با آقا زندگیمونو وارونه میکنه



عاشقی یه دلنوشته ای بهم داد گفتم بذارمش اینجا

از نبودن تو ،
تا شبهایی که به یادت سحر نشد
از زخم هایی که به جانم افتاده است ،
تا لحظه ی خواستن چشمهایت 
راهی نمانده است .
اما بی تو ،
آرزوهایم خفه شده اند ،
ذره ذره جان دادند تا به اینجا که نیستی برسم 
مثل همین لحظه که می نویسم برایت ،
من مانده ام ،
با یادی که از حضورت ساخته ام در یادم
من و نبودن و نبودن و نبودنت
اما بی خیال !
جایی دیگر تو را خواهم جست ،
شاید جایی دیگر ، خیلی دور ، خیلی نزدیک ..


و گفتم..

 


اگر جفا نکنم عشق، یار من است
کدام دلبر مستانه ای کنار من است؟

خزان به پیش است و دل ز شوق تو مجنون
نشسته ام که بیایی.. این بهار من است

خدا کند که بمانم ببینم آن رویت
ز دشت عشق بروید گلی،مزار من است

ز عشق درسنامه ایست: ((بصبر ای عاشق))
که سنگ مکتبیش بود و غمگسار من است

ز صبح و شب بنشستم به انتظار غریب
بیا که خسته ام این روزگار من است..

منتظر


نوشته شده توسط : حامد

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]


پرواز غریبانه..

یکشنبه 89 آبان 9 ساعت 12:51 عصر

 

یکشنبه..

 یک روز پراز مشغله، برنامه ریزی میکنم و بازم وقت کم میارم، صبحونه نخورده از خونه میزنم بیرون
صدایی از دوردستٍ آسمان در فضای گنگ و آلوده ی شهر طنین می اندازد؛ صدای همهمه ای آشناست..
چشمانم را به آسمان میدوزم؛ آفتاب انگار
امروز مهربان تر از دیروز میتابد..
و اونقدر دیرمه که تیک تاک ساعت،رشته ی افکارمو از آسمون پاره میکنه و به تکرار روزمرگیهام گره میزنه..
صدایی می آید،گوش کن! گویا امروز در آن آبی بیکران خبرهاییست!
صدای سایش بال فرشته هاست؛ صف در صف
.. بارانی از فرشته ها، هزاران هزار ملک امروز...



 



 

_ امروز چندمه؟

_نهم
نه! نه! امروز چندمه..
خواهرم داد میزنه:31 اکتبره..
اما دلم خوب میداند امروز نهم نیست، امروز سی و یک اکتبر هم نیست.. تقویم دلم را ورق میزنم؛ امروز23ذیقعده است! امروز مشهد را غوغاییست! فرشته ها در آسمان و زائران در زمین قامت بسته اند به زیارت آقای مهربانی ها..!
امروز همه آهو شده اند و به حریم ایمنش پناه میبرند..


صدای رادیو تو گوشم می پیچه: :امروز،23 ذیقعده روز مخصوص زیارت آقا علی بن موسی الرضا(علیه السلام) است..
کافیست مسیرت را عوض کنی و رشته ی بیقرار دلت را به ضریح لبخندش گره بزنی..


السلام علیک یا امام رئوف!

 



نوشته شده توسط : حامد

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]


شوتوگان آزاد

سه شنبه 89 آبان 4 ساعت 10:46 صبح

(کلا این پست تریپه عصبانیه شما جدی نگیرید)..



کاش حرف مامانمو که انقد گفت درس بخونو گوش میدادم..

باید باشید تا بدونید چی میگم به خدا

رفتیم دم دفتر جاسبی ملعون که ما رئیس خائن نمی خوام رفتن سبزارو جمع کردن که بگن جو دانشگاه مخالف ندارن

خدا خیر بده این رئیس جمهورمونو اگه همتش نبود مگه میشد اینارو جمع کرد


پست جدید جناب آقای جاسبی:

 رئیس شوتوگان  کشوره های غرب آسیا


اگه شما شباهت شتوگانو با رئیس دانشگاه آزادو فهمیدیدو به منم بگید!


سر کلاس زبان عمومی بودم یهو بحث این شد که آیا دست دادن به نامحرمم مشکلی داره یا نه

چون همه موافق دست دادن بودن اولش ترسیدم که بگم ایرادی داره این کار..

اما وقتی دیدم استادمون که خانم بود وهم عقیده با جو کلاس منم که خیلی دلم گرفته بود شروع کردم بحث کردن

از اون موقع منو با لقب امل صدا میکنن و نمره میکاپمم که خودم 12نمرهنوشته بودم 3 شد


اینه وضع دانشگاه آزاد ما..

به امید هوایی تازه تر

یا حق.


نوشته شده توسط : حامد

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]

شتوگان آزاد


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

چالش ده سال پیش!
کشتی شکستگانیم...
شیرین تر
زیر بار خاطرات 2!
فاجعه
منتظر چی هستی؟
توکلت علی الله...
نفس...
مؤمن باش مرد!
با صفا باشیم
درد های برای درددل نشدن!
زیر دین...
دلا...
رفت و برگشت!
توبه های از سر حیرت
[همه عناوین(137)][عناوین آرشیوشده]