• وبلاگ : جاكفشي
  • يادداشت : اخراجي هاي 2 ، نزول به ناسوناليسم!
  • نظرات : 8 خصوصي ، 24 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    بيا تبادل لينك كنيم

    لينك من را بزار

    صهيونيست جهاني جنايات و مكافات

    يه نقد هم در مورد مطلبتون

    1- البته در کنار اينها ارزشمندي اثر از نظر ديني رو متوسط مي دونستم!

    در تحيليل اين جمله مي توان در حالت کلي دو نوع برداشت کرد:

    در نگاه به دين و شريعت دو ديدگاه وجود دارد.

    الف) قوانين دين امري است مستقل از مصالح و ثابت. ديد گاه عده اي از فقهاي سنتي که شريعت را از ديگر مسائل جدا مي دانند. از جمله مي توان به تاکيد آنان در جدايي احکام فقهي از مصلحت، عرف و عقل دانست در واقع مي گويند نظر فقه يک چيزي است(احکام اوليه) که امکان دارد با مصلحت جور در نيايد پس حکم ثانويه و مصلحتي مي آيد که البته نظر فقه نيست و از سر ناچاري است. در واقع اين مکتب، مکتب تفکيک است. از جمله برخي معتقدند وضيفه شوراي نگهبان فقط بررسي بر اساس همان فقه است و نبايد وارد حوزه ي مصلحت شود. چنان چه يکي از فقهاي محترم شوراي نگهبان فرمودند امکان دارد ما صبح در شورا به قانوني نظر منفي بدهيم و بعد از ظهر در مجمع چون به مصلحت است نظر مثبت بدهيم.

    ب) قوانين دين مجموعه اي از متون ديني و عقل و مصالح بشري است. اين فقها معتقدند مصلحت بر هر امري متوقف شد همان ديدگاه، نظر شريعت است. اينان معتقدند حتي لزومي به مجمع تشخيص مصلحت نداريم زيرا آن مصلحت هم داخل در شريعت است. اينان عقل را هم تراز متون مقدس مي دانند وحتي عقل را معيار و ميزاني براي سنجش صحت متون مقدس. و وحي را چيزي فوق عقل مي دانند و قران را خود وحي نمي دانند زيرا معتقدند وحي چيزي فراتر از اين ها است که نمي تواند اين چنين نزول پيدا کند مگر آن که اتحاد خود را از دست داده تجزيه شود پس پيامبر است که عروج کرده و در معراجش وحي را در يافته، در نتيجه اينان قران را کلام وحي مي دانند نه خود وحي و به همين دليل برداشت هاي چند گانه از آن را صحيح مي دانند البته معيارشان براي صحت آن برداشت ها عدم اختلاف با اصول کلام وحي و عقل است. از جمله اين بزرگان مي توان به امام خميني(س)، امام موسي و محمد باقر صدر، علامتين طباطبايي و مطهري، آيت الله بهشتي، خامنه اي و جوادي آملي نام برد. به همين دليل است که امام در ابتدا مجمع را تاسيس نکرد اما چون ديدند فقهاي محترمي هستند که اين ديدگاه را ندارند و در نتيجه در شورا نگهبان به مصلحت توجه نمي کنند در نتيجه در بازنگري قانون اساسي آن را گنجاندند البته به نظر خويش هم چنان پا فشاري کرده و محکم مجمع تشخيص مصلحت را همان حکم شريعت دانستند و عمل نکردن به آن را همچون ديگر احکام تخلف از شريعت دانستند. البته امام در مولفه هاي مصلحت نظر اکثريت را دخيل مي دانند از جمله در فرانسه وقتي عده اي از اقدام به ذبح قرباني کردند ايشان از خوردن آن امتناع کرده و بيان داشنتد که چون ذبح قرباني طبق قانون فرانسه غير قانوني است خودنش نيز عاري از اشکال نمي باشد.

    حال بايد ديد شما که فرموده ايد "از نظر ديني متوسط مي دونم" 1- منظورتان تفکيک بوده يا 2-دين را جامعه تمام مسائل مي دانيد. يعني اگر اثري از نظر فني هم ايراد داشت اين از نظر دين هم نقص است.

    دو جمله شما هم قابل نقد است.

    2- در بازه ي زماني چند روز اتفاق مي افتاد و با اسارت اسرا شروع و با سر عقل آمدن چند نفر از اسراي وطن فروش به پايان مي رسيد!

    ايشان (جناب آقاي ده نمکي) اصطلاح سر عقل آمدن را به کار نبرده اند بلکه بر روي آدم شدن تاکيد مي کنند که اين بسيار قابل توجه است.

    3- فيلم در جذب مخاطب غير مذهبي ... موفق بوده!

    منظورتان از غير مذهبي چيست؟ اصولا به نظر شما کسي که غيبت مي کند، دروغ مي گويد، فريب مي دهد، حجاب خود را رعايت نمي کند، ريا مي کند يا نماز نمي خواندو... آدمي غير مذهبي است؟ از نظر فقهي کسي که شهادتين را بگويد مسلمان است و باقي امور مربوط به خداست و کسي حق تحقيق در اين امور را ندارد چنان که قران مي فرمايد : "واي بر عيب جوي...". به نظر مي آيد در ديدگاه امام(س) اين افراد متخلف اند نه غير مذهبي چنان چه غير مذهبي خواند ديگران هم خود تخلفي ديگر است نه حکم بر غير مذهبي بودن کسي. البته همه انسان ها محترمند و صاحب عزت، و جايگاه امربه معروف و نهي از منکر و... کاملا محفوظ است. جالب اين جاست که امام(س) مي فرمايند اگر امر به منکر منجر به ترک منکر شود در آنجا وظيفه امر به منکر است.

    ارادت!

    خب گفتم يه چيزي بنويسم و نوشتم. نگاه اين نوشتار نگاهي احتمالا جامعه به عرصه حيات آدمي است. ما در اين عرصه سه سفر داريم.

    1- الگو و ايد آل و آرمان و ... چيست، چگونه است، کجاست؟

    2- اکنون چگونه ايم يعني موقعيتمان نسبت به آرمان کجاست، چگونه است، چيست؟

    3- راه هاي رسيدن به آن آرمان چگونه اند چيستند و کجايند؟

    سفر اول: آرمان؛ انسان فاضل، الگوي کامل، اتوپيا، جامعه مدني، مدينه النبي

    عمده مشکل در شناخت آرمان هاست، ما ها فقط در لفظ آرمان مشترکيم نه در مفاهيم آن. من وقتي مي گوييم آزادي، عدالت! با هنگامي که شما مي فرماييد عدالت، آزادي! تفاوت ها در معنا و مفهوم اين ها سر بر مي آورند. انسان ايده آل من محمد است آن نبي رحمت! علي است آن مصلحت بين حقيقي! فاطمه است آن شهيد شده به دست خرافه و جمود! حسن است آن صلح جوي واقع، حسين است آن اصلاح طلب ظلم ستيز!... سلمان است آن حقيقت جوي صادق! بگزريم!

    آرمان شهر از کجا شروع مي شود؟ يافتن آرمان شهر از آدمي آغاز مي شود به جهان مي رسد و در نهايت به خدا متصل مي گردد. در اين گفتمان در واقع ما بايد به بحث پيرامون: "انسان، جهان و خدا" بپردازيم و از روابط آن ها سخن بگوييم. در حالت کلي بحث از شناخت شناسي آغاز مي شود و به منطق مي رسد از اين به بعد فلسفه به معناي عامش آغاز مي گردد در همين جا بحث دو شاخه مي گردد جهان و خدا!. در بحث جهان، فلسفه علم مطرح است که دل در گرو مباحث شناخت شناسي دارد سپس رياضيات است و موسيقي و نجوم و علوم ديگر که در اين جا به انسان هم به عنوان جزئي از جهان کل توجه مي شود. از جمله مباحث مربوط به انسان شناسي در دو حوزه ي روح و جسم و روابط ميان اين دو است. اما آن گاه که وارد خدا شناسي مي شويم در جست و جو و شناخت مبدا عالم سخن مي گوييم تا اوصاف و... که مختص اوست. اکنون بايد از روابط اين سه با هم سخن بگوييم اين جاست که دين ظهور مي کند و علوم وارد فاز جديدي مي شوند که هنوز هم به صورت نخصصي و جامعه و عمومي به آن پرداخته نشده البته آثار فراواني در اين حوزه وجود دارد. اين بحث در اين جا کم کم خود را متمايل به سوال از وضعيت حالمان مي کند. اين جا علم سياست ظهور مي کند و عرصه عرصه قدرت است و شناخت حدود و چگون گي و چيستي آن.

    سفر دوم: خود يابي! آرمان کجاست؟

    اکنون چگونه ايم و نسبت به آرمان در کجا قرار گرفته ايم و چه ميزان فاصله داريم تا بفهميم که بايد به کدام سمت برويم و نزديک ترين و ممکن ترين راه کدام است. در شناخت خود بر خلاف سفر اول بايد کاملا واقع بين باشيم.

    سفر سوم: راهي براي رفتن

    هنوز عرصه عرصه جولان سياست است و تدبير منزل. ترسيم اين راه کاملا متکي به مباحث پيشين است بدون گزر صحيح از آن پيشينيان، يافتن راه جز توهمي بيش نخواهد بود و اين جا عرصه عمل است و عمل گرايي!

    تاحدودي فکر مي کنم فضا روشن شد. من نمي دانم چگونه توهمي ايجاد مي شود که بدون سفر اول و دوم به سفر سوم مي رسيم. البته آدمي گاهي مجبور است انتخابي انجام دهد پس موظف است بنا به آن چه مي داند تصميمي بگيرد اما بايد توجه داشته باشد که اين نظر تنها نظري است احتمالي و موقت نه نظري حتمي و يقيني.

    من پيام شما را به فال نيک گرفته ام و با ديده ي حسن به آن مي نگرم و به خويش افتخار مي کنم که دوستي چون شما دارم که اين حقير ناچيز را مورد لطف قرار داده و نقدش کرده. که امام صادق مي فرمايند: نقاد تو بهترين دوست تو و نقد او بهنرين هديه اوست.(نقل به مضمون)

    آن زمان که حقير پيش نهاد دادم که بياييم، بنشينيم و گفت و گويي به دور از هرگونه تعصب داشته باشيم، شما گريختيد! اما براي چه؟ نمي دنم! و دعا مي کنم که ترس از تغيير در اعتقاداتي که از دوران کودکي شکل گرفته -و عجب ترس قبيحي که قرآن هم آن رابه شدت نهي و نفي کرده- نباشد. اگر يادتان باشد موضوع سخن شناخت شناسي بود البته آن مطلب اکنون به منطق و جايگاه عقل در هندسه معرفت ديني رسيده اما باز هم به شدت مايلم از شناخت شناسي شروع کنيم. من در اين جا به شدت و با تاکيد اعلام مي کنم که اگر لحظه اي در آنچه فکر مي کنم صحيح است تصور صحيح نبودن ايجاد شود در همان جا و همان لحظه با کمال ميل و نهايت افتخار، تغيير نظر مي دهم. و يک بار ديگر شما را دعوت به گفت و گو مي کنم و تقاضا دارم حداقل آن مباحث را مطالعه بفرماييد. -www.vakav.blogfa.com-

    البته مي توان در باب انتخابات هم به گفت و گو نشست اگر مايل باشيد در اين موارد هم مي توان سخن گفت.

    + فريب خورده 
    گمون کنم که جوابم رو گرفتم...ممنون
    اميد وارم وقتي که رفتي دانشگاه...آرمان هاي بشر رو به شکمت
    نفروشي و اونجا حداقل بيدار شي
    راستي گفتم فضا تاره اما اگر بخواهيم ممکنه بدور از اون فضا بحث بشه شايد هم بهتر باشه بمونه براي بعد انتخابات و يا کنکور که هم من تهرانم و هم شما و مي تونيم راحت تر گفت و گو کنيم.
    بسيار خوش حال و خوش وقتم که سر زدي! البته فک مي کردم به خاطر کنکور و اينا خيلي وقت نداري و حق هم داري اما بدون که هميشه مطالبت رو مي خونم چون بهت به شدت علاقه مندم اما چون نمي خوام وقتت و تلف کنم نظر نمي دم. اين که لينک تون هم پاک شده واقعا پاک شده يه روز داشتم لينک هام رو به روز مي کردم تمامش رو از دست دادم اما چون آدرس وب لاگ شما رو حفظم بودن توجه به اين که تو لينک هام هست يا نه سر مي زنم.
    مباحث فکري وقت مفصل مي خواهد و به قول علامتين (طباطبايي و مطهري) دلي صادق و قلبي حقيقت جو!
    اصلا مايل نيستم مباحث فکري رو در هيجان هاي فضاي سياسي مطرح کنم زيرا به فرموده امير مومنان و مولاي موحدان: آن گاه که سخن بسيار شد حق در ميان هياهو گم مي شود.(نقل به مضمون)
    من بارها و بارها آرزو کرده ام چون شمايي دوست و عزيز داشتم تا آنچه بدان مي انديشم را به دور از هر تعصبي برايش مطرح کنم تا نقدهاي او راه گشاي اين گم گشته ي دهشت برهوت باشد. اکنون به شدت به دليل هياهو از بحث در اين باب مي گذرم.
    اما فرموديد آقاي هاشمي و دولتش... تا آن جا که من يادم مي آيد نگفته ام دولت راي نياورد بلکه ايشان چون پيش بيني مي کردند که کساني که مي خواهند پيش نهاد بدهند راي نمي آورند اصلا از پيش نهاد انها صرف نظر کردند البته اين را هم گفتم که به صورت غير علني اسامي را دادند و مجلس هم به صورت غير علني با گزينه هايي مخالفت کرد و ايشان با رايزني ها با مجلس بالاخره دولت را به مجلس ارائه کردند.
    اما وب لاگم در اختيار مير حسين است و اينا بله به جد اين چنين است سياست انتخاباتي ايشان هر ايراني يک ستاد است و فعلان رانت قابل ملاحظه اي ندارند و اگر کمي منصف باشيم ميدانيد که صدا و سيما خيلي با امثال ايشون حال نمي کند خب من هم فک مي کنم فعلا ايشون بهتراند و تلاشي البته احتمالا بي اثر در تبليغ ايشون خواهم کرد و با توجه به هرگونه جانب داري متعصبانه!
    اين که فرموده ايد نظر سنجي غير معقول اولا بيشتر هدف ايجاد شور انتخاباتي و... است دوما پيش بيني من اين بوده که آن سه نفر ائتلاف خواهند کرد سوما چند وقت پيش اتفاقي آقاي کروبي رو ديدم از قضا دور و برشون خلوت بود کمي باهم صحبت کرديم اجمالا اين رو به شما بگم که اوشون فرمودند اگر آراي من از مير حسين کم بود و اگر با کنار رفتم آراي من به سبد ميرحسين ريخت من کنار مي رم و اگر عکس قضيه بود آقاي ميرحسين کنار مي رن و اگر آراي ما به سبد هم ديگر منتقل نشود کسي کنار نمي کشد.
    نتيجه نظر سنجي هم به نفع جناب آقاي احمدي نژاد است به اين دليله که هدف و مخاطب من اصولا طرف داران سابق ويا اکنون جناب ايشان است فک مي کنم نتيجه ي خوبي باشه.
    اي کاش اين بحث هاي سياسي فضا رو تار نمي کرد تا بتونيم راحت تر باهم گفت و گو کنيم.
    حداقل بد نيست که اين رو به شما بگم که احمدي نژاد و ديگران مي روند و عده اي ذيگر مي آيند آن چه مي ماند منم که تلاش مي کنم خويش را بسازم. در حوزه انديشه اگر بخواهيم صادقانه و حقيقت جويانه دنبال مسائل بگرديم و پاسخ ها را بيابيم و شايد توليد کنيم خيلي فراخ تر و گسترده تر از اين است که با 5 و 10 سال انديشيدن چنان با يقين صحبت کنيم. اگر کسي به اين زودي ها از جايگاه يقين سخن گفت ما بايد چگونه فکر کنيم آيا او از گذرگاه شک گذشته؟
    اي کاش اين بحث هاي سياسي فضا رو تار نمي کرد تا بتونيم راحت تر باهم گفت و گو کنيم.
    فرموديد تفاوت ديدگاه ها! از شما مي پرسم آيا ديدگاهي هست تا تفاوتي بين آن ها باشد؟ نمي دانم! من که فعلا ديدگاه خاصي به آن مفهوم ندارم البته فعلا به گونه اي فکر مي کنم اما نسبت به آن تعصبي ندارم. خوش بختانه برايم چنين فضايي ايجاد شده که هم هفته نامه پرتوسخن(جناب مصباح) را اشتراک دارم و هم گه گداري رونامه مي خرم و اينترنت هم هست و خوش بختانه گاهي اگر ممکن شد در دوره هايي که موسسه جناب آقاي مصباح برگزار مي کنند شرکت مي کنم يا حد اقل کتابک ها(بروشور) و کتاب هاي آن جلسات را مطالعه مي کنم.
    اميرالمومنين سخني دارند مي فرمايند گاهي درمان مشکلي خود را در درون آن انداختن است(نقل به مضمون) اگر مايل بوديد من به شدت علاقه مند به تبادل داده ها و اطلاعات هستم. مطمئنا سوالات فراواني دارم که دوست دارم جواب شما را نسبت به آن ها بدانم. جواب آن سوالات آدمي را ممکن است دگرگون کند و انساني را بسازد متفاوت از آن چه که از کودکي بوده.
    مايل ام يک سوال را مطرح کنم: آيا شما و جود داريد و آنچه که ملاحضه مي کنيد آن چنان اند که درک مي کنيد يا آن ها آن چنان مي نمايند(نمايان مي شوند) و به گونه اي دگراند؟
    البته اگر بخواهيم وارد بحث بشيم مطمئنا ادبيات بنده متفاوت خواهد بود تا مطلب روشن تر شود و بدون ابهام و مسائل پيچيده کننده ي ادبي مطرح شود.
    الان ديگه وفت نيست 44 دقيقه بامداده بايد برم بخوابم اگر هم مايل نبوديد شايد يک مطلبي نوشتم تا فقط کمي آن را بخوانيد و اگر دوست داشتيد در مورد آن براي خودتان بينديشيد. اون مطالب هم که فرموديد مي خونم!
    ارادت!
    محمد.

    راسي : سلام. با همه وجود!!!
    مرسي
    دشمنت شرمنده عزيز
    + فريب خورده 
    هر چند شما باز حرف خودت را خواهي زد و از وجنات جناب عالي
    مشخص هست که جزو جماعت ماله پرداز تشريف داريد
    يادم رفت لينک وبلاگه رو بگذارم
    http://www.varahraam.blogfa.com/comments/?blogid=varahraam&postid=10&timezone=12642
    خوش باشي
    + فريب خورده 
    نمونه اش هم يکي اين وبلاگ هست به نام "تازي ستيز"
    که تا يک مدت دهن خودش و همقطارانش بسته شده
    ولي باز خوبي اين ها اين هست که وقتي جواب دندان شکن مي گيرند
    ديگه باز طلب کار نيستن
    ولي متاسفانه دست ما فعلا تو جامعه ي ايران زير سنگ هست و
    وقت تازش شما ها...ايران پر نخبه بايد انتخابات رياست جمهوري اش
    بين کروبي و احمدي نژاد باشه که از نظر خيلي از انسيتو هاي هوش
    دنيا اگر ازشون امتحان بگيرن برگ پرونده ي قرمز ضميمه شون مي کنن
    حتي چهره هاي انديشمندانه شون هم دست تمام کاريکاتوريستها
    رو از پشت بسته
    ----------------------
    در ضمن شما که ميگيد ولايت و اطاعت از اين آقايون واجب هست
    آيا من وظيفه اي دارم که از يک انسان دروغ گو اطاعت مطلقه کنم؟
    آقاي خامنه اي ميگه اين دولت اسلامي هست
    در صورتي که اين دولت بارها دروغ گفته(کردان) و لاتاري رو به اسم
    قرض الحسنه به ملت قالب کرده(يک نگاه به تبليغات بازرگاني تلويزيون
    کني کافيه...قرعه کشي جايزه زير کلاه شرعي حساب قرضه)
    بنده هيچ وظيفه اي ندارم که از يک آدم که احاديث شيعه رو در
    مورد اعلم بودن مرجع رسما قبول نداره و ميگه بايد(اين روايات رو علاج کرد){بازنگري قانون اساسي سال 59}...رو قبول کنم؟
    + فريب خورده 
    اولا من به خاطر اين افتخار مي کنم که بقول ابراهيم خليل جزو مشرکين
    نيستم...ضمنا دين خودم رو بهتر از خيلي ها مي شناسم و جواب هايي
    به بي خدايان و بي دين ها و وبلاگ هاشون دادم که تا چند هفته پست
    نمي زدند....منتها شايد شما ادعاتون زياده
    در ضمن...بنده عکس و نقل قول رو کپي پست نکنم بايد چي کار کنم
    نقل قول از فلان آيت الله آوردم...عکس آوردم...اين به معناي بي مايه بودن
    بحث من داره؟
    واقعا متاسفم...حد اقل اگر مي گفتيد سوادش رو ندارم سنگين تر بود

    بسم الله

    من جواب دارم، متنهي وقت جواب دادن ندارم! شما كه عادت دارين پست هاي كپي شده و طويل و بدون منطق بزاريد، پس اصولا برا ما بحث با شما با ميخ تو سنگ كوبيدن فرق چنداني نداره!

    افتخار كنيد به چيزي كه لايق افتخار كردن نيست! اميدوار بودم اسلام رو سطحي نشناخته باشيد كه با اين حرفتون نا اميدم كرديد! قبول ولايت واجبه! ولي حب داشتن نسبت به اون واجب نيست! شما كه قبول نداريم كلا حكمتون جداست

    يا حق

    + فريب خورده 
    بنده ي حقير در مورد ولايت فقيه و منتظري و مسئله سياست و نقد
    حکومت ديني و امپرياليستي بودنش بحث کردم ولي از شما جواب نديدم
    منتها مي خواستم کلا بگم که پس فردا ما دانشجويان بي ولايت رو به
    بي منطقي و شهوتراني متهم نکنيد
    بنده بي ولايت هستم و به بي ولايتي خودم هم بسيار افتخار مي کنم

    سلام. نقدتون رو خوندم ولي بعد از ديدن فيلم اظهار نظر ميكنم.

    ولي به اين باور دارم كه گاهي تبليغ منفي راهگشا تر از تبليغ مثبته.

    سلام
    و
    سال نو مبارك. گمونم تو پست قبلت تبريك گفتم... نميدونم بهرحال بازم تبريك!
    كفشدار عزيز: سيو كردم كل بلاگو برا اينكه ميخوام متن اخراجي هاتو بخونم.
    خوندم بازم ميام خدمتت.
    برا پستي مزاحمت شدم الان درباره اهداي اعضا.
    بيا ببين
    پاسخ

    سلام! من از گودر هميشه وبلاگتون رو دنبال مي كنم! متنهي شرمنده شديم و نمي تونم نظر بزارم! اما مطالبتون رو مي خونم! ممنون از اينكه لطف مي كنيد و سر مي زنيد! دعا كنيد! يا علي
       1   2      >